❤︎𝐄𝐢𝐠𝐡𝐭𝐡 𝐏𝐞𝐭𝐚𝐥❤︎

2.6K 635 54
                                    

با قدم‌های بلندش به سمت لیموزین سلطنتی رفت‌. راننده در رو براش باز کرد و تهیونگ با وقار خاصی سوار ماشین شد.
بعد از گذشت کم‌تر از یک دقیقه در ماشین مجدداً باز و جونگ‌کوک هم داخل شد و بعد از تعظیم آرومی، رو به روی تهیونگ نشست.

تهیونگ در حالی که در اون لباس سفید سلطنتی که آرم اژدهای طلایی رنگ به خوبی روش مشخص بود، به شدت خیره کننده جلوه می‌کرد، دمش رو کنار رون‌هاش قرار داد و بی هدف به جونگ‌کوک‌ زل زد.

جونگ‌کوک با دستش روی رون پاهاش ضرب گرفته بود و با غنچه کردن لب‌هاش، صدایی از خودش بیرون می‌داد که با حس نگاه سنگین ببر، به صندلی تکیه زد و روش رو به سمت تهیونگ چرخوند و لب زد:
_ مشکلی پیش اومده سرورم؟

تهیونگ چند ثانیه بیشتر خیره موند و بعد با هیسی، سرش رو به دو طرف تکون داد:
_ الآن فقط جین و جیمین موندن، درسته؟

جونگ‌کوک سرش رو تکون داد:
_ به‌نظرم امشب که دارین به ملاقات پسر عموتون می‌رید از فرصت استفاده کنید.

تهیونگ دستی به روی گوش‌های سفید و مشکیش کشید و لب زد:
_ پیشنهادی داری؟

جونگ‌کوک دست به سینه شد و طلبکارانه جواب داد:
_ شد یک‌بار خودت تصمیم بگیری چه‌کار کنی و چه‌کار نکنی؟ همه‌ی راه‌حل‌ها رو که من پیشنهاد دادم! یکم از اون مغزِ فرمانروای آینده‌ایت کار بکش خب.

_ الان مثلا به جاییت فشار میاد نظر بدی؟ من ذهنمو برای اینطور مسائل پیش پا افتاده‌ای مشغول نمی‌کنم.

_ آره می‌دونم، اونیم که هر روز داره به این‌که کی رو مارک کرده فکر می‌کنه لابد یکی از خدمه‌‌های قصره.

- لان منو با یه خدمه ناچیز مقایسه کردی؟

_ کی مقایسه‌ت کردم؟ تو که می‌گی به مسائل پیش پا افتاده فکر نمی‌کنی پس چرا بهت برمی‌خوره؟

- خیلی پرو شدی جئون، قسم می‌خورم.

_ بابا بیخیال، از حلق آویز کردن من بکش بیرون خستم کردی!

- این نوع رفتار و صحبت کردنت سیصد و شصت درجه خلاف قوانین و مقرراته سلطنتیه!

_ من که جزء خانواده‌ی سلطنتی نیستم، پس برام مهم نیست؟

- پس اونی که پدرش جز اشراف مهمه سلطنته منم؟

_ چون پدرم اشراف زاده‌ست و منم پسر ارشدشم دلیل نمی‌شه خودمو به خانواده‌ی شما بچسبونم سرورم!

- ولی بحث من یه چیز دیگه بود!

_ من از کجا بدونم قراره چطوری بفهمید پرنس جین مارک داره یا نه؟

- بگو ازش می‌ترسم و نمی‌خوام بهش فکر کنم بهتره.

_ من؟ من از اون یوزپلنگ از خود راضی بترسم؟

- غیر اینه؟ حالا که دقت می‌کنم پیشش کاملا موش می‌شی، نکنه ازش خوشت میاد؟

_ چی زدی سرورم؟ من از جین نمی‌ترسم.

- آره منم شاخ گوزن دارم.

_ من فقط براش احترام زیادی قائلم، به هر حال پرنس جین یکی از ده هایبرید قوی این فرمانرواییه.

- آره قویه ولی من از اون قوی ترم.

جونگ‌کوک نگاهش رو یک دور از سر تا پای تهیونگ چرخوند و مکث کرد. تهیونگ با چشم‌های گرد شده نگاهش کرد و با تحکم لب زد:
_ حتی فکرشم نکن خلاف حرفم نظر بدی جئون!

- بسیار خب سرورم، طبق معمول ذهن خلاق من یک راه‌حلی برای ارائه داره!
***

با قرار گرفتن فنجان قهوه رو به روش، لبخندی زد. جین با صدای پر از هیجانی لب زد:
_ خب، چه‌خبرا پسر عمو؟ از بعد از مهمونی بالماسکه ندیدمت.

تهیونگ لبخندی زد و کمی از قهوه‌ش نوشید:
_ سرگرم امورات کشوریم. تازگی‌ها گروهی از هایبریدهای کرگدن پیدا شدن که به هایبرید‌های ضعیف حمله و غارتشون می‌کنن.

جین خنده‌ای کرد:
- کرگدن‌ها جز احمق‌ترین هایبریدان. ازشون متنفرم.

تهیونگ زیر چشمی به جونگ‌کوک نگاهی انداخت. جونگ‌کوک هم متقابل به ولیعهد نگاه کرد و لبخند خبیثانه‌ای زد و سرش رو به عنوان تایید تکون داد. وقت اجرای نقشه بود!

تهیونگ دستش رو به سمت یقه‌ی لباسش برد و آروم گفت:
_ آه خدای من، این لباس‌ها خیلی اذیت کننده‌ن، کاش لباس راحت‌تری داشتیم. تازه حس می‌کنم بهم نمیان.

قبل از این‌که جین بخواد حرفی بزنه، جونگ‌کوک با صدای بلندی گفت:
_ اوه، این چه حرفیه می‌زنید سرورم؟ شما توی این لباس‌ها به شدت می‌درخشید. به جرأت می‌تونم بگم که جذاب‌تر و خفن‌تر از شما نیست.

تهیونگ لبخند جذابی روی لب‌هاش شکل گرفت و همراه با چشمکی که روونه‌ی جونگ‌کوک کرد گفت:
_ ممنونم مشاور، آره قبول دارم خیلی جذابم.

روش رو به سمت جین چرخوند و با شیطنت لب زد:
_ نظر تو چیه پسر عمو؟

صورت هایبرید یوزپلنگ، رفته رفته قرمز می‌شد. با خشم به سمت جونگ‌کوک برگشت و غرید:
_ به چه جرأتی وقتی زیباترین هایبرید یوزپلنگ اینجاست، صفت زیبایی رو به شخص دیگه ای نسبت می‌دی جئون؟

تهیونگ ابرویی بالا انداخت:
- بیخیال پسر عمو، خودت هم می‌دونی توی زیبایی من از تو بالاترم!

جین پوزخندی زد و به سمت ببر برگشت:
_ من اینطور فکر نمی‌کنم، بدن من خیلی از تو خوش‌تراش‌تره. زیادی به خودت مغرور شدی پسر عمو!

تهیونگ که نقشه‌ش برای تحریک جین به خوبی پیش رفته بود لب زد:
_ پس چرا بهم اینو اثبات نمی‌کنی؟

جین ابرویی بالا انداخت:
_ با کمال میل، باید چه کار کنم؟

تهیونگ نیشخندی زد:
_ لخت بشیم و جونگ‌کوک راجع به بالا تنه‌هامون نظر بده.

رو به جونگ‌کوک که با چشم‌های گرد شده نگاهش می‌کرد لب زد:
_ بهتره صادقانه نظرت رو بگی مشاور.

جونگ‌کوک اما، همچنان متعجب به تهیونگ نگاه می‌کرد چون، نقشه‌شون فقط برهنه کردن جین بود و اصلا قرار بر این نبود که تهیونگ هم خودش رو دخیل این بازی کنه...

...

ادامه دارد...
...

ووت یادتون نره❤️🌸

𝗪𝗵𝗼 𝗔𝗺 𝗜 𝗦𝗹𝗲𝗽𝘁 𝗪𝗶𝘁𝗵?Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang