همزمان با عمیق تر کردن بوسه، دو دست پسر رو گرفت و بالا آورد و محکمتر از قبل بهش چسبید. تن جونگکوک به دیوار پشت سرش فشرده میشد و با صورتی که از اشک خیس شده بود، سعی میکرد به بوسهی خشن ببر مقابلش جواب بده.
تهیونگ غرش خفیفی کرد و دندونهای نیش تیزش رو روی لب پسر فرود آورد. باورش نمیشد بالاخره تونسته لبهای خواستنی و باریک جونگکوک رو ببوسه، تعداد دفعاتی که تصور بوسیدنشون رو داشت از یاد برده بود...
جونگکوک اما تنها چشمهاش رو روی هم فشار میداد. هنوز نتونسته بود موقعیت رو درک کنه. یعنی تهیونگ همونطور که اون دوستش داشت، به عنوان میتش میخواستش؟
مک محکمی به لب پایین پسر زد و در حالی که هر دو نفس نفس میزدن، به اندازهی یک بند انگشت ازش فاصله گرفت.
جونگکوک همراه با نفس لرزونی، بینیش رو بالا کشید و بدون اینکه چشمهاش رو باز کنه بی حرکت ایستاد.تهیونگ در ابتدا نگاهی به لبهای سرخش کرد و بعد چشمهاش رو بالاتر آورد به صورت خواستنی گرگ زندانی شده بین بدنش و دیوار نگاه کرد.
نوک بینیش بهخاطر گریه قرمز شده و مژههای بلند و مشکی رنگش خیس بود.
آروم یک دستش رو پایین آورد و زیر چونهش زد.
با لبخند نگاهی به چهرهی لرزون و کمی ترسیدهش انداخت و بعد از گذاشتن بوسهی آرومی به روی لبهاش، به سمت چشمهاش رفت و روشون رو بوسید.
دستش رو پایین آورده و دور کمر پسر حلقه کرد. طوری که کلماتش دقیقا روی لبهاش زمزمه بشن لب زد:
- نمیخوای چشمهات رو باز کنی مشاور؟سرش رو به دو طرف تکون داد و نفس لرزونی کشید.
تهیونگ لبش رو گزید و با شیطنت دست دیگهش که دست پسر رو روی دیوار نگه داشته بود، بالاتر برد و درست بالای سر پسر گذاشت. کمی خم شد و با دمش روی رونش رو نوازش کرد:
- باور کنم که ازم خجالت میکشی جونگکوک؟ هوم؟جونگکوک آب دهنش رو قورت داد و دست آزادش رو روی سینهی ببر مقابلش گذاشت. بینیش رو مجدداً بالا کشید و همزمان با هل دادنش به عقب لب زد:
- ب... برو عقب.تهیونگ اما نیشخندی زد و حلقه دستش رو دور کمر اون گرگ سرتق تنگتر کرد:
- نه تا وقتی که دلیل پنهان کاری و گریهای که شبیه توله گرگای آب کشیدت کرده رو بهم نگفتی.سرش رو پایین انداخت و چیزی نگفت. تهیونگ بینیش رو روی لالهی گوش پسر کشید و نفس داغش رو توی همون نقطه رها کرد. چند بار نوازش وار بینیش رو حرکت داد و بعد کنار گوش پسر لب زد:
- صبح همون روزی که توی نقابی که هر روز روی صورتت میزنی تا از خواب بیدارم کنی، عطر تنم رو از روی تنت حس میکردم جونگکوک، اون شب برای من رویاییترین بود چون، داشتم تن بهشتی کسی که از نوجوانی عاشقش شدم رو مارک میکردم...دستش رو بالا آورد و روی سینهی پسر جایی کنار قلبش گذاشت. با حس ضربان تند قلب پسر لبخندی زد و ادامه داد:
- شاید زبونت دروغ بگه اما زبون بدنت رو من میشناسم جونگکوک، تو هم منو دوست داری، هوم؟ بهم بگو گرگ کوچولو چرا ازم مخفیش کردی؟
KAMU SEDANG MEMBACA
𝗪𝗵𝗼 𝗔𝗺 𝗜 𝗦𝗹𝗲𝗽𝘁 𝗪𝗶𝘁𝗵?
Manusia Serigalaدنبال کاپلش نگرد چون تا آخر داستان پیداش نمیکنی! 𝙃𝙮𝙗𝙧𝙞𝙙 - 𝘾𝙤𝙢𝙚𝙙𝙮 - 𝙁𝙡𝙪𝙛𝙛 - 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 - اون هایبرید ببر که یکی از قویترین گونههای سرزمینش بود تنها بخاطر یه هم خوابی یک شبه کسی رو مارک کرده بود که به یاد نداشت کیه! چی میشه...