آن روز که آغوش تو به رویم باز شد
تنم از هرچه درد و غم بود آزاد شد
آغوش امن تو خانهام شد
دست هایی که به دورم کشیدی
دیوار میان من و غم هایم شد
تا که به ناگه این دیوار شکست
تو رفتی و شیشه بغض گلویم شکست
شیشه خون و خون هم اشک شد
ابر بارانی مثال هر دو چشم شد
همه این شدن ها شد اما
دل او رام دل ما نشدپارت بعدی بعد رسیدن به ۳۵۰ووت. مرسی از همتون.

VOUS LISEZ
مداد
Poésieحتی امشب هم آرزوی دیدار تو دارم هزاران گل در باغ است و من نیاز به بوییدن عطر تو دارم #شعر #علیرض