وقتی برای تولدشون سوپرایزشون میکنی....جین:میری از توی نت دستور پخت کیک رو میاری و برای اولین بار میشینی،با دقت و ظرافت کیک رو درست و تزیین میکنی🎂وقتی جین برمیگرده،با دیدن خونهی تزیین شده و کیکی که براش پختی،تعجب میکنه و میگه:خودت پختی؟کمی از کیک رو میخوره و در حالی که اشک توی چشمهاش جمع شده،بغلت میکنه و میگه ازت ممنونم،خیلی خوشحالم کردی😍(هی من سعی میکنم سناریو رو خندهدار نکنم🥲ولی،احیانا اشکهای جین به خاطر شکر زیادی که ریختی توی کیک نبود؟🤔😂)
یونگی:یونگی که توی روز تولدش خوابیده😴تو هم با خیال راحت خونه رو تزیین میکنی و کیک رو روی میز میزاری تا بعد از چند ساعت بری یونگی رو از خواب بیدار کنی🤭یونگی خوابآلود رو سر میز مینشونی،براش شعر "تولدت مبارک" میخونی،اونم خوابآلود دست میزنه و تکرارش میکنه😄در آخر وقتی شمع رو فوت کرد،سرش رو میکنی توی کیک که کلا خواب از سرش میپره😂😂(چرا خوابش رو به هم زدی؟یعنی آدم نمیتونه توی روز تولد خودش هم بخوابه😂)
نامجون:وقتی میبینه براش تولد گرفتی خوشحال میشه😄میگه: ا/ت خیلی ممنونم ولی من دیگه اونقدر بزرگ شدم که برام تولد نگیری😐ولی چون تو کم نمیاری،به زور دستش رو میگیری و پشت میز مینشونیش🙂بهش میگی اون کلاه تولد رو سرت کن تا کیک رو میارم،اونم کلاه رو برمیداره و کِش اون رو میگیره تا سرش کنه ولی کِش کلاه پاره میشه و کلاه پرتاب میشه داخل کیکی که داشتی میاوردی😂😂(فکر کنم من متوجه منظور نامجون از اینکه گفت براش تولد نگیری،رو خیلی خوب متوجه شدم😅😂ولی تو گوش نکن و براش تولد بگیر😊)
هوسوک:قبل از اینکه شمع رو فوت کنه و کیک رو ببُرید میخواد با هم برقصید،پس میبردت و چند دور با هم میرقصید تا پاهاتون تاول بزنه💃🏻😅کیک رو میبَری و شمع رو روشن میکنی،قبل از اینکه فوتش کنه،میگی اول آرزو کن🙂چشمهاش رو میبنده و آرزو میکنه😌همین که دهنش رو باز میکنه،شمع رو فوت کنه😗تو زودتر پیش دستی میکنی و شمع رو فوت میکنی😐😂(چرا شمعش رو فوت کردی؟🥺🤧تصور قیافه مظلومش بدجور منو سوزوند🥲)
جیمین:میخواد بیاد یکم از کیک رو بخوره ولی یه چاقو با پاپیون صورتی میدی دستش🔪میگی زود باش رقص چاقو انجام بده،میخوام فیلم بگیرم،بعدا فیلم رو بکنم تو چشم شوهرعمهام😶😂جیمین بیچاره که دلش برای اون کیک خامهای ضعف رفته🤤شروع میکنه به رقصیدن بابا کَرَمی🕺بعد ده دقیقه فیلم گرفتن رضایت میدی که بالاخره کیک رو ببُرید🍰جیمین عرقش رو پاک میکنه و میگه:خوب شد این فیلمه برای این بود که میخواستی بکنی تو چشم شوهرعمهات،اگه شوهرخاله داشتی که باید تا تولد سال بعدیم هم میرقصیدم🤣🤣🤣(ببین برای یه چشم درآوردن چه بیگاری از اون بدبخت کشیدی🥲😂یه کیک میخواست بخوره😂)
تهیونگ:شمع روی کیک رو روشن میکنی و توی تاریکی جلوی در منتظرشی که بیاد تو. میاد تو که اولش با دیدنت میترسه و میره عقب😬ولی وقتی شعر "تولدت مبارک" میخونی،تازه میفهمه تو بودی که توی تاریکی ایستادی😂خوشحال میاد شمع رو فوت کنه که پاش میره روی یه بادکنک و میترکه و باعث میشه دوباره از ترس بپره و شمع خاموش بشه🥲😂(بیچاره گرخید وقتی تو رو توی تاریکی دید😂)
جونگکوک:جونگکوک با دیدن تدارکی که براش دیدی،با ذوق اینور و اونور میپره😃با دیدن کیک میگه چقدر قشنگه😍بعد خیلی آروم و متین میشینید یکم از کیک رو برش میزنید و میخوریدش🍰😋تا اینکه جونگکوک میگه:خب خب!حالا که کاممون رو شیرین کردیم وقت کادوهاست🤩😃تو هم که تازه یادت افتاد،کل روز مشغول درست کردن کیک بودی و براش کادو نخریدی🥲مظلوم بهش نگاه میکنی و میگی:کوکی جونم،یادم رفت کادو بخرم،ببخشید دیگه همین کیک رو ازم قبول کن🥲در کمال تعجب میبینی که قبول میکنه😀تو خوشحال میشی ولی نه تا وقتی که با انگشتهای خامهایش داره به طرف تو میاد😂(الان وقت حرف زدن نیست،فقط بدو!😂)
****************************
سلام~
امیدوارم که خنده به لبتون بیاره🙂من که خودم حسابی میخندم😂(حال میگید این دیگه کیه با نوشتههای خودش هم میخنده😒)
این سناریو رو تقدیم میکنم به خواهر عزیزم که امروز تولدش
بود🥳😊😇تولدت مبارک باشه آجی گلم🌹امیدوارم۱۲۰ سال عمر کنی و به آرزوهای قشنگ برسی🎁
برید به داستانهاش سر بزنید❤باشد که در قیامت رستاخیر شوید😄
یادتون نره ستاره رو رنگی کنید و ووت بدید⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐
*۱۴۰۱/۶/۱۷*
#imagine #scenario #BTS
YOU ARE READING
KPOP SCENARIO
Randomسناریو از گروه های مختلف ریکشن بی تی اس وقتی لباس باز میپوشی🤭😅 بی تی اس به عنوان دوست پسرت👫🏻😍 اکسو به عنوان معلمت👨🏻🏫😍 گاتسون وقتی آنلاینی و جوابشون رو نمیدی😂 و کلی موضوع های متفاوت🥳😃 ژانر:عاشقانه،فان،دخترپسری،........ ❗بقیهی مجموعهها...