پارت سوم_اجبارِ یکی شدن(+18)

204 21 0
                                    

منتظر جواب بود دلش برای صدای پسر تنگ شده بود عجیب بود ولی دلش میخواست صداش گوشش رو پر کنه

"*پ..پارک جی.....م..جیمین"

"+خب بیبی بوی نمیخوای کارتو شروع کنی"

وقتی نگاه ترسیده و گیج پسر رو دید به کلافه نفسش رو بیرون داد و یاداور شد که پسرک باکرست و هیچی حالیش نیست و گرنه الان از فاصله ۲۰ متری سرش رو پایین ننداخته بود و به پارکت طوسی چشم ندوخته بود

"+بیا جلو"

جیمین سعی میکرد بدنش رو بپوشونه و آهسته جلو میومد و کوک فک میکرد که چرا باید اتاقش اینقدر بزرگ باشه چرااااا؟

کوک خودش هم تا حاال با پسر سکس نداشت
ولی مگه فرقی میکرد اون پسر فقط یه دیک اضافه داشت که اتفاقا کار خودش رو برای اجرای فانتزی هاش راحت تر میکرد اون بدن لخت و خوش فرم جلو چشماش بود و کوک نمیدونست که چطور تا حاال دووم آورده

"+بیا رو تخت بشین و به من نگاه کن"

جیمین آهسته رو تخت نشست و به نقطه نامعلومی از پیرهن کوک نگاه میکرد

عطر بدنش بعد حموم جونگ کوک رو دیوونه کرد

"+پیرهنمو در بیار"

دستهای لرزانش رو سمت دکمه های پیرهن اربابش برد و دونه دونه بازشون کرد

بدن کوک بدنی بود که هرکی نگاهش بهش میافتاد دیگه اون ادم سابق نمیشد
سیکس پک برجستش و سینه های ستبرش پوست روشنش گردن کشیدش در نهایت صورت فوقالعادش

"+شلوارم"

جیمین اول کمر بند بعد دکمه شلوارش رو هم باز کرد جونگ کوک کمرش رو از تخت فاصله داد تا شلوار راحت دربیاد

قیافه ترسیده جیمین چیزی نبود که از نگاه کوک دور بمونه خودشم از گاهی اوقات از سایزش می ترسید و دلش برای دخترای زیرش میسوخت

"+استثعا قراره بخاطر تو از همش استفاده کنم"

بعد رو به قیافه متعجب و شوک زده پسرک قهقهه زد

"+خوب بیبی بوی ارباب کوچیک منتظر دهن کوچیکته که لیسش بزنه زود باش بخورش"


Jung kook's pov


به صورتش نگاه کردم چشمای پاپی طورش داشت پر میشد واقعا حوصله گریه کردنش رو ندارم

"+از اون زبونت برای برای حرف زدن استفاده کن و بگو چه مرگته و گرنه تنبیه میشی"

"*نمیتونم"

با تعجب گفتم:"ینی چی؟"

"*بلد نیستم"

"+بلوجاب رو بلد نیستی؟"

سری به نشانه نفی تکون داد

"+هوفف فقط از زبون و لب هات استفاده کن و
بقیش رو به غریضت بسپر"

دستش به سمت باکسرم رفت
وای خدای من دل تو دلم نیس مطمئنا دهنش محشره
باکسرم رو پایین کشید و به عضو کمی تحریک شدم نگاه کرد
اینکه فقط با دیدن بدن الهه مانندش تحریک شدم ج
چیز عجیبی نیست
دستاش رو جلو آورد و دیکم رو بین دستاش گرفت دستهاش لرزش خفیفی داشت و سرد بود
هیشکی از سرمای دست کشیدیم
چرا اینقدر طولش میده دلم میخواد جوری بزنم پس سرش که تمام طول دیکم بره تو دهنش

2 years & 1 month Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz