جونگ کوک دیگه تسلیم شده بود، چهار سال از جداییشون و سه سال از آخرین باری که با هم صحبت کردن میگذشت. توی ارتش میشنید که هم رزمهاش چجوری راجب خیانت پارتنرشون در حین خدمت صحبت میکنن.
جی کی در مورد ته به هیچ چیز بدی فکر نمیکرد، اما میدونست که ته حق اینو داره که مرد دیگه ای روپیدا کنه، چون اونا دیگه از هم جدا شدن، به همین دلیله که فکر میکنه "تو دیگه مال من نیستی"،اگر چه درد زیادی داشت ولی باید قلبشو به این درد عادت میداد.
در همین زمان...
تهیونگ برای پیدا کردن جونگ کوک، برای خدمت تو نیرو های ویژه اقدام میکنه، اما پاسخی از وزارت دریافت نمیکنه، و بخاطر اینکه یونگی قبلا تو ارتش خدمت کرده با روسای اون واحد تماس میگیره و درخواست دیگه ای میده. در همین حین واحد جونگ کوک به یه پزشک حرفه ای نیاز پیدا میکنه، چون تعدادی از پزشک های تیم رو تو آخرین ماموریتشون از دست میدن، و دولت برای ته دعوت نامه ای برای خدمت به عنوان پزشک ارتش در پایگاه نیروی ویژه میفرسته...
JE LEEST
My only one | یکی یدونه ی من
Non-fictieیک بار قسم خوردم که دوستت داشته باشم، و مهم نیست که قراره چی بشه. حتی مرگ هم ما رو نمیتونه از هم جدا کنه. اگر در این زندگی نتونم با تو ازدواج کنم، در بهشت با تو ازدواج می کنم. تو نه اولین و نه آخرین منی، تو یکی یدونه ی منی. ...