"فلش بک"
"پایان فلش بک"
تهیونگ به یاد میاره که چرا با ازدواجش همچین انتخابیو کرده ( تبدیل شدن به چیزی که بقیه انتظار داشتن و بی اهمیت شدن برای جونگ کوک که پیشش میتونسته خودش باشه ) ، همونطور که پدر و مادرش میخواستن با یک زن ازدواج کرد.
ازدواجی که مشخص شده بود، بدون عشق، بدون احساسات و بدون رابطه واقعیه. تهیونگ به پدر و مادرش وابسته بود و میترسید که اونارو بخاطر برخلاف جامعه بودن نا امید کنه. در فرهنگ آسیایی مفهومی به نام " از دست دادن چهره و اعتبار" وجود داره، زمانی که شخصی کاری رو انجام میده که از نظر جامعه شرم آوره، خودش و افرادی که باهاش در ارتباطن احترام مردم رو از دست میدن، بنابراین تهیونگ این کار رو برای پنهان کردن گرایش جنسیش انجام داد. این خودش یه حقیقته که تو بیشتر نقاط دنیا عشق همجنس گرایان پذیرفته نمیشه.تو پارتای اول به ثروتمند بودن خانواده ته اشاره شده بود و این پارت مشخص میکنه که پدرش رئیس یک شرکته، بنابراین تهیونگ وارث اون شرکت محسوب میشه و بخاطر همین هم باید مردی با موقعیت، اعتبار و قدرت باشه. این همون چیزیه که همه ازش انتظار داشتن ، انگار که فهرست کاملی از اینکه یک مرد واقعی چطور باید رفتار کنه براش ترتیب داده شده بود . تنها کسی که هیچوقت ازش انتظاری نداشت، جونگ کوک بود، دوست پسرش، البته دوست پسر مخفی، چون تهیونگ میدونست که اگه مردم بفهمن، برای همیشه مورد قضاوت دیگران قرار میگیره و ترسش در نهایت باعث شد که جونگ کوک رو از دست بده.همه چیز دوباره درست میشه؟ میتونه دوباره جونگ کوک رو به دست بیاره؟ خواهیم دید. ادامه دارد...
ŞİMDİ OKUDUĞUN
My only one | یکی یدونه ی من
Kurgu Olmayanیک بار قسم خوردم که دوستت داشته باشم، و مهم نیست که قراره چی بشه. حتی مرگ هم ما رو نمیتونه از هم جدا کنه. اگر در این زندگی نتونم با تو ازدواج کنم، در بهشت با تو ازدواج می کنم. تو نه اولین و نه آخرین منی، تو یکی یدونه ی منی. ...