15p : !!من عذرخواهی نمیکنم

505 57 14
                                    


*فلش بک*

وقتی حرفای هیونگاشو از پشت در شنید..پوزخندی زد و سریع رفت سوییتش و برای همه بلیت برگشت گرفت.
اون تازه طمع داشتن خانواده‌ی واقعی رو چشیده... خوب میدونست چی تو سر هیونگاشه! پس چرا مثل همیشه نقشه‌هاشونو نقشه بر اب نکنه؟؟!

.

فردا سر صبحونه بلیتارو بدون هیچ حرفی بهشون داد و ب جینی ک داشت با چشمای خرخرشو میجوید و نامجونی ک متوجه شد جونگکوک دیشب حرفاشونو شنیده.. ضربه‌ی محکمی به پیشونیش زد!

جین کمی بلیتو مچاله کرد و با صدای بم و بسیار بسیار عصبی گفت. :

جین : میکشمت جئون... میکشمتتتتتتت

کوک خندید و شونه‌ی جین، و خاک فرضی روش رو پاک کرد و گفت. :

جونگکوک : هیونگ...قانونی ک منو تو باید برای همدیگه رعایت کنیم مثل قانون جنگله.!

بعد بیشتر ب جین نزدیک شد و باعث لرزش خفیف بدن جین شد..درست کنار گوش جین زمزمه کرد. :

جونگکوک : هیونگ... این قانونو همیشه برای من رعایت کن تا منم برات رعایتش کنم.. نخور تا خورده نشی!!

*پایان فلش بک*

.

جونگکوک : من عذرخواهی نمیکنم!

جیمین پس کله‌ی جانانه‌ای بهش زد و رفت روبه روش و با هر کلمه انگشتشو ب سینه‌ی سفت و عضله‌ایه جونگکوک میزد.
 
جیمین : جئون خوب میدونی باهات شوخی ندارم!!
از خودت چندتا سوال بپرس.. اول- کي کاری کرد تهیونگ هیچ راهی ب غیر از رفتن ب امریکا نداشته باشه؟؟ -جیمین اینجا غیر مستقیم ب بیرون انداختن تهیونگ از خونه‌ی تهکوک توسط جونگکوک اشاره کرد-
دوم- کي وقتی با وجود اینکه میدونست تهیونگ مشکل قبلی داره رسمن با حرفاش دلشو شکست؟؟
سوم- فک نکن کیهیون بهمون نگفته ک تو ب عکسای قدیمیت با تهیونگ گفتی جهنمی!

همه با دهنای باز ب جیمینی ک از کوره در رفته بود نگاه کردن..جیمین، هیونگ و سولمیت تهیونگ بود و تو این 9 سال خوب میدونست تهیونگ چ دردی رو داره تحمل میکنه..و نقشه‌ی عذرخواهی کردن جونگکوک از تهیونگو هم جیمین همراه بقیه پسرا کشیدن.!

جونگکوک با نگاه بیحسی-از نظر خودش- ب جیمین نگاه میکرد... ولی فقط یونگی میدونست ک تو دل جونگکوک چ اشوبیه..ب این دلیل ک جونگکوک.. نتنها جونگکوک..بلکه همه‌ی ما..غرور داریم..ممکنه یه جاهایی اشتباه کرده باشیم ولی کاری ک انجام دادیم واقن اشتباه نبوده..اون کار ممکنه هرچیزی ک میتونسته باشه..ولی تو غرور داری..جونگکوک هم غرور داره..تهیونگ مقصره..اما نع اونقدری ک جونگکوک مقصره.

حرفای جیمین جونگکوکو ب خودش اورد.
کوک اروم و با احتیاط جیمینو بغل کرد و سرشو برد داخل گردن جیمین و قبل از اینکه اشکاش مهمون گونه‌هاش بشن با صدای ب شدت گرفته گفت. :

Has llegado al final de las partes publicadas.

⏰ Última actualización: Feb 05, 2023 ⏰

¡Añade esta historia a tu biblioteca para recibir notificaciones sobre nuevas partes!

I know you want it to echo in your house When he calls me momDonde viven las historias. Descúbrelo ahora