*فلش بک*وقتی حرفای هیونگاشو از پشت در شنید..پوزخندی زد و سریع رفت سوییتش و برای همه بلیت برگشت گرفت.
اون تازه طمع داشتن خانوادهی واقعی رو چشیده... خوب میدونست چی تو سر هیونگاشه! پس چرا مثل همیشه نقشههاشونو نقشه بر اب نکنه؟؟!.
فردا سر صبحونه بلیتارو بدون هیچ حرفی بهشون داد و ب جینی ک داشت با چشمای خرخرشو میجوید و نامجونی ک متوجه شد جونگکوک دیشب حرفاشونو شنیده.. ضربهی محکمی به پیشونیش زد!
جین کمی بلیتو مچاله کرد و با صدای بم و بسیار بسیار عصبی گفت. :
جین : میکشمت جئون... میکشمتتتتتتت
کوک خندید و شونهی جین، و خاک فرضی روش رو پاک کرد و گفت. :
جونگکوک : هیونگ...قانونی ک منو تو باید برای همدیگه رعایت کنیم مثل قانون جنگله.!
بعد بیشتر ب جین نزدیک شد و باعث لرزش خفیف بدن جین شد..درست کنار گوش جین زمزمه کرد. :
جونگکوک : هیونگ... این قانونو همیشه برای من رعایت کن تا منم برات رعایتش کنم.. نخور تا خورده نشی!!
*پایان فلش بک*
.
جونگکوک : من عذرخواهی نمیکنم!
جیمین پس کلهی جانانهای بهش زد و رفت روبه روش و با هر کلمه انگشتشو ب سینهی سفت و عضلهایه جونگکوک میزد.
جیمین : جئون خوب میدونی باهات شوخی ندارم!!
از خودت چندتا سوال بپرس.. اول- کي کاری کرد تهیونگ هیچ راهی ب غیر از رفتن ب امریکا نداشته باشه؟؟ -جیمین اینجا غیر مستقیم ب بیرون انداختن تهیونگ از خونهی تهکوک توسط جونگکوک اشاره کرد-
دوم- کي وقتی با وجود اینکه میدونست تهیونگ مشکل قبلی داره رسمن با حرفاش دلشو شکست؟؟
سوم- فک نکن کیهیون بهمون نگفته ک تو ب عکسای قدیمیت با تهیونگ گفتی جهنمی!همه با دهنای باز ب جیمینی ک از کوره در رفته بود نگاه کردن..جیمین، هیونگ و سولمیت تهیونگ بود و تو این 9 سال خوب میدونست تهیونگ چ دردی رو داره تحمل میکنه..و نقشهی عذرخواهی کردن جونگکوک از تهیونگو هم جیمین همراه بقیه پسرا کشیدن.!
جونگکوک با نگاه بیحسی-از نظر خودش- ب جیمین نگاه میکرد... ولی فقط یونگی میدونست ک تو دل جونگکوک چ اشوبیه..ب این دلیل ک جونگکوک.. نتنها جونگکوک..بلکه همهی ما..غرور داریم..ممکنه یه جاهایی اشتباه کرده باشیم ولی کاری ک انجام دادیم واقن اشتباه نبوده..اون کار ممکنه هرچیزی ک میتونسته باشه..ولی تو غرور داری..جونگکوک هم غرور داره..تهیونگ مقصره..اما نع اونقدری ک جونگکوک مقصره.
حرفای جیمین جونگکوکو ب خودش اورد.
کوک اروم و با احتیاط جیمینو بغل کرد و سرشو برد داخل گردن جیمین و قبل از اینکه اشکاش مهمون گونههاش بشن با صدای ب شدت گرفته گفت. :
ESTÁS LEYENDO
I know you want it to echo in your house When he calls me mom
Acciónکاپل : کوکوی ، نامجین ، یونمین. ژانر : امگاورس ، امپرگ ، انگست ، هپی اند. خلاصه داستان : جونگکوک و تهیونگ جفت همن! یک روز تهیونگ حامله میشه.. دوتاشون خیلی خوشحال میشن!... اما... دوست تهیونگ هیون شیک میاد و ازش میخواد همراهش ب امریکا بیاد.. تهیون...