یک هفته ای از اومدن لی بیومسوک و جار و جنجالی که راه انداخته بود میگذشت.
فلیکس حال و روز خوشی نداشت، شب ها نمیتونست درست بخوابه و سرکار مدام توی فکر بود، اما یک چیز بود که اونو سر پا نگه میداشت : آزمون ورودی کالج آشپزی.
از کابین کامپیوتر بیروناومد و هزینه ی کافی نت رو حساب کرد.
کوله ش رو انداخت روی دوشش و از در کافی نت بیروناومد.
آزمون کالج آشپزی ثبت نام کرده بود. سه ماه تا آزمون تئوری وقت داشت و درصورت قبولی آخر بهار آزمون عملی میداد.
تصور یه آشپز توانمند شدن (چیزی شبیه به لینو) باعث میشد کیلو کیلو قند توی دلش آب بشه.
سرش پایین بود و قدم میزد، هوای زمستون سوز داشت و باد سردش به لپای گلبهی رنگ فلیکس میخورد.
آب بینیش رو بالا کشید و لبه های کلاهش رو به گردن نزدیک تر کرد.
به حومه ی شهر اومده بود تا در کنار ثبت نام خرید هم بکنه. (البته که توی حومه قیمت ها به صرفه تر بود)
سرش پایین بود و سمت خاروبار فروشی میرفت که صدای آشنایی اونو فراخواند:
-هی بچه!
لفظ بچه رو فقط یک نفر برای فلیکس به کار میبرد.
چرخید و هیونجین رو دید.
زیبا و برازنده، درخشنده مثل نور ملایم خورشید زمستونی.
فلیکس بدون اینکه متوجه بشه محو هیونجین با پالتوی کرمی بلندش شده بود.
هیونجین یک قدمی فلیکس ایستاد:
_اینجا چیکار میکنی؟
وقتی صدای رئیس بلند شد فلیکس به خودش اومد، تعظیم نصفه نیمه ای کرد:
+اومده بودم کافی نت و بعدش خرید، برای کالج آشپزی ثبت نام کردم.
_واو. خوبه!
هیونجین با سر به خواربار فروشی اشاره کرد:
_اومدم برای سفارشای رستوران، دوسداری بیای؟
فلیکس از جا پرید:
+معلومه!!!
هیونجین از واکنش بامزه ی فلیکس لبخند محوی زد و جلوتر از فلیکس وارد سالن سرپوشیده شد.
فلیکس تماما چشمبود و اطراف رو نگاه میکرد، هیونجین همونطور که جلو میرفت سراغ فروشنده های طرف قرارداد رستورانشون میرفت و سفارش ها رو هماهنگ میکرد.
فلیکس به صحبت هاشوننگاه میکرد و این بین هر از چندگاهی اگر اسم مواد اولیه ای رو نمیدونست از هیونجین میپرسید.
+عاااا پس فلفل سفید اینه..!
_آره . عطر قوی تری نسبت به بقیه داره.
فلیکس سرش رو تکون داد و مشتاق به بقیه ی مواد نگاه کرد.
YOU ARE READING
𝐒𝐭𝐫𝐚𝐲𝐤𝐢𝐝𝐬 • 𝐇𝐲𝐮𝐧𝐥𝐢𝐱
Fanfiction«بچه های ولگرد» داستان زندگی پسرهاییه که از هیچ خودشون رو به جایگاهی که لایقش هستن رسوندن و دقیقا در لحظه ای که در اوج آرامش و سکون هستن سر و کله ی پسر دبیرستانی بنام فلیکس پیدا میشه. آیا بنگچان و هیونجین میتونن عواقب حضور فلیکس رو کنارشون کنترل کن...