part 23

774 70 30
                                    

بعد از کلاس همه باهم واردکافه تریاشدن  که جیمین نگاهی به جونگ کوک کردو بی توجه به تهیونگ و اکیپش روبه اون گفت:هی جونگ کوکی میشه باهم خصوصی حرف بزنیم؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

بعد از کلاس همه باهم واردکافه تریاشدن که جیمین نگاهی به جونگ کوک کردو بی توجه به تهیونگ و اکیپش روبه اون گفت:هی جونگ کوکی میشه باهم خصوصی حرف بزنیم؟

جونگین چشمکی زدو گفت:اوووه اوو خصوصی!داشتیم بچه ها؟

هیونجین که متوجه جو بد بین اون ها و نگاهای جیمین شده بودمجبور شد برای جلوگیری از دعوا چیزی بگه. پس سری تکون داد و با لحن جدی گفت :اگر اجازه بدین ما کار داریم

جونگ کوک نگران شد و رو به تهیونگ کردو گفت :شما برید سر میز منم الان میام

هیونجین نگاهی به مارک کرد:شنیدی؟
مارک اخم کردو گفت:خیلی خب بیاید اینجا بشینیم
مارک و جیمین وهیونجین نشستن و جونگ کوک هم کنارشون نشست و گفو:موضوع چیه بچه ها؟
مارک با مهربونی گفت:راستش...بچه ها میگن یه روزی جمع شیم بریم بار
دور هم...

جونگ کوک با خنده وسط حرفش پریدو گفت :اوه این عالی میشه !تهیونگ یه جای معرکه پیدا کرده که....

جیمین مجال ندادتا حرفش تموم بشه و با اخم گفت :فقط ما چهارتا

جونگ کوک از لحن خشن اون تعجب کردو گفت:باشه پس....هر جا که شما بگید

هیونجین سری تکون داد و گفت :ساعت هفت عصر میدون شهر باشین می خوام ببرمتون مشروب فروشی دایی ام

جونگ کوک دستی به موهاش کشید وگفت:اوکی حالا پاشید بریم که خیلی گشنمه و از جا بلند شد ولی مارک دستش رو گرفت و اونو دوباره سر جاش برگردوند و گفت:همینجا بمون

جونگ کوک نگاهش رو بین اونا چرخوند و گفت":چیزی شده
جیمین با حرص غرید:ما ازشون بد مون میاد

جونگ کوک با لحن ناراحتی گفت:جدی؟ اوه خیلی متاسفم که شما رو مجبور کردم باهاشون در ارتباط باشین

جیمین چشمی چرخوند وناگهان گفت:تو چت شده جونگ کوک؟چرا اینقدر فرق کردی؟
جونگ کوک با تعجب گفت:هی شماها چتون شده؟

تهیونگ از اون طرف صداش کردو گفت :جونگ کوکی زود بیا!باید اینو بشنوی

اما جونگ کوک اون سمت نرفت و با جدیت گفت :بعدا حرف می زنیم تهیونگ

💜bad_boys💙Where stories live. Discover now