لطفا اول اون ستاره پایین رو بزنید 🌟⭐
برای دقایق طولانی همانطور دراز کشیده بر تخت، به او خیره ماند .حتماً
اشتباهی شده بود!
آنجا خوابگاه پسران بود نه دختران !!!هم اتاقی اش چمدانش را طرفی گذاشت
و سرخم کرد و گفت :+سلام
نه او پسر بود !!!با صورتی زیبا و درخشان ،موهای قهوه ای و بلندی که گردن بلندش راپوشانده بود و نگاه سوزانش !تهیونگ آب دهانش را بی صدا فرو برد و بر تخت نشست
_ سلام
جونگ کوک که او را از دفتر بیاد آورده بود،خنده شرارت باری کرد و گفت:+پس اینجا سلول منه؟
تهیونگ هنوز گیج بود
_:تو هم اتاقی منی؟!
+:اینطور بنظر میاد_:اما آخه من... فکر میکردم این اتاق قراره خالی باشه
جونگ کوک که هنوز هم داشت اطراف را بررسی میکرد آبروی بالا انداخت و گفت +:متاسفم که فکرتون غلط
از آب در اومده شاهزادهو چمدانش را به سمت یکی از دو کمد اتاق کشید+:خب کدومیکی ازاین کمدها
خالیه؟
اینبار تهیونگ متوجه اندام ظریفش داخل لباس هایش شدپوزخندب زد و گفت _:چپیجونگ کوک در کمد را باز کرد+:اینکه توش پره!!!
تهیونگ هول کردو گفت _:اوه منظورم کمد سمت راست بود...
جونگ کوک چشمانش را باریک کرد و به او خیره شد و گفت +:تو واقعاً دانشجوی
پزشکی هستی؟تهیونگ به سختی لبخند زد و از تخت بلند شد
_:بله...من کیم تهیونگ هستمجونگ کوک با اکراه دست داد+ :منم جئون جونگ کوک
_:از کجا میایی... جونگ کوک شی؟؟
جونگ کوک اخم کردو گفت +:چطور؟به تو ربطی داره؟تهیونگ لبخند سردی زد +:نه...فقط بخاطر آشنایی بیشتر گفتم
جونگ کوک او را عقب هل داد تا برای خالی کردن چمدانش بر روی زانو
بنشیند +:برای آشنایی یکم زوده...وقتی در چمدانش را باز کرد،بوی ادکلن تهیونگ را خفه کرد
جونگ کوک مشغول خالی کردن وسایلش شدو گفت +:تو هم ورودی امسال هستی؟
تهیونگ سعی کرد جلوی سرفه کردنش را بگیرد_:بله
+ :اوه چه بد !امیدوار بودم الاقل ترم دوم باشی تابتونی توی درس ها کمکم
کنی
تهیونگ بی توجه به این حرفش گفت :_ تو هم دانشجوی پزشکی هستی؟
جونگ کوک پشت به او مشغول کارش بود و گفت +:اگر نبودم اینجا چکار می کردم .درسته؟
تهیونگ با شرم خندید_:درسته
جونگ کوک از جا بلند شد و کاپشن سیاهش را درآورد و گفت +: عادت ندارم اتاقمو با یکی شریک بشم پس....خرخر که نمی کنی؟
با این حرف جونگ کوک تهیونگ شک شد و گفت _: نه...یعنی... نمی دونم شاید
جونگ کوک اخم کرد +:مثل دختر 18 ساله رفتار میکنی که عشقش رو دیده!آروم باش اوکی؟
تهیونگ خندید_:اوه نه...یعنی منم عادت ندارم با کسی بخوابم و..
جونگ کوک حرفش رو قطع کرد و ابروی را بالا انداخت و گفت +:قرار نیست با هم بخوابیم!!!تهیونگ بلندتر خندید و جونگ کوک اطراف را دید زد و گفت +:این اتاق حموم داره یا باید از دوش عمومی استفاده کنیم؟
تهیونگ با دست دری در سمت دیگر اتاق را نشان داد _ :داره ولی باید شامپو و
صابونشو خودت تهیه کنی
جونگ کوک لبهایش را جمع کردو گفت +:اووووه چه بد !من نمی دونستم و چیزی نیاوردم !میشه تو بهم قرض بدی چون باید زود حموم کنم و برم سرکلاس
نگاه تهیونگ بی اختیار بر لبهای سرخ او قفل شد _:البته...!همه چی توی حموم
هست
جونگ کوک حوله اش را از چمدان نیمه خالی بیرون کشید و کفت + :ممنونم
(چشمکی زد )جبران میکنم آقای خرخون
و رفت ولی تهیونگ همانجا ایستاد، هوای عطراگینی را که با خودش آورده بود
استشمام کرد و با خود زمزمه کرد _:خرخون؟
~~~~~~~~~~~~"اینجا معرکه اس بچه ها"
هیونجین اطراف را دید می زدمارک با دهان پر گفت(:کی فکرشو می کردپزشکی سئول قبول شیم)
جیمین با غذایش بازی کرد و گفت € :احمقا اگر جونگ کوک نبود که ما هم اینجا نبودیم والان مشکل اینه که ما باید ترم ها رو خوب رد کنیم وگرنه مشروط می شیم و ما رو با لگد می اندازند
بیرونهیونجین به جونگ کوک نگاه کرد و گفت :فکر می کنید می تونیم از پس درسا بربیاییم؟
جونگ کوک خنده سردی کرد +:چیزی نیست که نتونیم از پسش بربیاییم
مارک گفت(:میگند باید حیوون تشریح کنیم)
جیمین خندید و با شیطنت گفت €:می ترسی؟
مارک غرید(:نه ولی...خب هر ترم کلی درس داریم و ما مجبوریم همشو با
تقلب و کلک رد کنیم چون هیچی نخوندیم که بلد باشیم !نمیشه از استادهای اینجا مثل معلمهای دبیرستان
سوتی گرفت و تهدیدشون کرد...همشون هم پولدارند و فکر نکنم بشه با رشوه
مشکلمون رو حل کنیم)جونگ کوک کمی آب نوشید و گفت +:شما رو نمی دونم ولی من مجبورم هر طور می تونم اینجا بمونم و درسها رو پاس کنم وگرنه بیمارستان رو از دست میدم
جیمین نگاهی به جونگ کوک کرد€:بنظر میاد چاره ای جز درس خوندن نداریم
جونگ کوک خنده شرورانه ای کردو گفت +:به من میاد درس بخونم؟!!!؟؟؟سلام🌈🌈
پارت بعد فردا آپ میکنممرسی که دوستش دارین و کامنت میزارید باعث میشه کلی انرژی بگیرم و زود به زود آپ کنم 💋💋💋
I LOVE YOU 💜🌈
![](https://img.wattpad.com/cover/277650147-288-k489836.jpg)
YOU ARE READING
💜bad_boys💙
Fiksi Penggemarکاپل اصلی = vkook کاپل فرعی= yoonmin ژانر= رمنس، مدرسه ای(دانشگاه)، اسمات، روزمره، انگست ~~~~~~~~~~~~~~~ جئون جونگ کوک پسر لجبازی که عاشق خوش گذرونی با دوست هاش وحالا چی میشه اگه جونگ کوک ما به اصرار ناپدرش به دانشگاه پزشکی بره تا بتونه صاحب بیمارس...