&Couple: "kookv"
-Genre: "Romance, Gay, Fluff,Omegavers, Mperg"
-Writer: "Anil"
.
.
.
.
.
.•Third person view•
نگاهش رو به حرکتِ لایت استیک هایِ طرفدار هاشون دادُ لبخندِ عمیقی و باکسی رو به اونها هدیه کرد..
کمی خودش رو همراه با موزیکی که پخش میشد تکون میداد و مایکِش رو بالایِ سرش تکون میداد.
درست لحظه ای حس کرد دنیا دقیقا دورِ سرش میچرخه و برایِ لحظه دیدش تاریک شد!
چشم هاش رو بست و نفسِ عمیقی کشید..
با حس کردنِ حضورِ کسی کنارش چشم هاش رو باز کرد و سرگیجه ای خفیفی رو حس کرد.
جیمین،سولمیتِ عزیزش درحالی که با نگرانیِ مشهودی که درونِ نگاهش بود بهش نگاه میکرد.جیمین:خوبی!؟
_آ..آره..خوبم..فقط کمی سرگیجه دارم.
جیمین:چیزی شده؟!
_آم..نه..مهم نیست خوبم الان
جیمین:میخوای بری پشت صحنه استراحت کنی؟
_نه..نگران نباش جیمینی خوبم
جیمین:باشه..اما اگه بازم سرگیجه گرفتی حتما برو..میگم دکتر خبر کنن.
لبخندی به نگرانیِ جیمین هیونگش زد:چشمبعد از خوندنِ پارتش و پایانِ آهنگ همگی به سمتِ پشتِ صحنه رفتند تا از استالیست هاشون لباس هاشون رو بگیرند و تعویض لباس انجام بدن..
درحالی که سرش رو رویِ پشتِ مبلِ سه نفره ای که اونجا وجود داشت گذاشته بود سعی میکرد با کمی استراحت دادن به خودش از سرگیجه یِ خفیفی که داشت کمی کم کنه.
با فرو رفتنِ مبل کمی چشم هاش رو باز کرد تا ببینه چه کسی در کنارش نشسته و با دیدنِ جونگکوک،درحالی که بطری نوشیدنی رو به سمتش گرفته بود لبخندِ کم جونی زد+هیونگ..خوبی؟
_سرگیجه دارم
+چرا؟
_نمیدونم..
+شاید بخاطر اینه که دیشب رو نخوابیدی..بهت گفتم بخواب!
_من چجوری میتونستم بخوابم درصورتی که تو داشتی تویِ تب میسوختی؟!
+هرچی..باید به خودت استراحت میدادی!
_استراحت کردم..فکر کنم اینبار کاهنده ها جواب ندا..
جونگکوک حرف رو قطع کرد:اما الان وقتش نیست که..هست،هیونگ؟
_نه..نمیدونم!
+بعد از کنسرت به منیجرت میگم برات وقتِ دکتر بگیره
_لازم نیست واقعا جانگکوکا..
+البته که لازمه!اینو به عنوانِ آلفات و کسی که میتِت هست میگم..
لبخندی زد:الان باید بگم چشم آلفا؟
+البته عزیزم
_پس..چشم آلفا!جونگکوک از رویِ مبل بلند شد و تهیونگ با گرفتنِ دستش سوالی نگاهش کردُ جونگکوک با گرفتنِ منظورش لبخندی به چهره یِ رنگ پریده یِ امگایِ روبه روی زد و دستش رو کمی درونِ دستش فشرد
+میرم لباست رو بیارم همینجا بشین و نوشیدنی که برات آوردم رو بخور..باشه؟
_اوهومجونگکوک با ول کردنِ دستش ازش فاصله گرفت و به سمتِ استایلیستی که لباسِ تهیونگ رو در دست داشت رفت.
تهیونگ نگاهی به بطریِ نوشیدنی که جونگکوک براش آورده بود انداخت و با فهمیدنِ اینکه اون نوشیدنی،آبِ پرتقالِ لبخندی زد و درش رو باز کرد و کمی ازش رو نوشید!
تا اومدنِ جونگکوک،تقریبا نصفِ بطری رو تموم کرد و حس میکرد حالش کمی بهتر شده.
شاید داشت سرما خورده میشد؟ پوفی کشید و با ایستادنِ جونگکوک رو به روش از جاش،با کمکِ جونگکوک بلند شد و روبه روش ایستاد.
DU LIEST GERADE
ᴏɴᴇ sʜᴏᴛ ʙᴏᴏᴋ"ᴋᴏᴏᴋᴠ"
Kurzgeschichtenآنیونگ! آنیل صحبت میکنه🪐 محتوایِ این بوک شاملِ وانشات و مولتی شات از کاپل کوکوی هست با ژانر های مختلف، برایِ کوکوی شیپر هایِ قشنگم❤️🔥🌚 امیدوارم بتونم سرگرمتون کنم و شماهم حمایت کنید بیوتیا🫂♥️ ׫"محتوایِ این بوک هیچ ارتباطی به زندگیِ شخصیِ آ...