part 03🌹

55 16 13
                                    

-... ولی امروز ، روز خاصی نیست (از هونی چی انتظار داشتید خانوما)

+پس میتونیم با هم تبدیلش کنیم به یه روز خاص سهونا...
یه قدم به جلو برمیداره*

یه قدم میره عقب*
-هیونگ نظرت چیه اول غذامونو بخوریم^^
.
.
.
.

+سهونا اگه خوردنت تموم شد نظرت چیه بریم شهربازی
دلم برای دیت تو شهربازی تنگ شده بار اخری که با هم رفته بودیمو یادم نمیاد...

-منم دلم برای رفتن به شهربازی با تو تنگ شده

بعد از چند دقیقه رانندگی میرسن به شهربازی
سوهو با ذوق به وسایل بازی مختلف نگاه میکنه، درست مثل کسی که برای بار اول به اونجا رفته

+سهونا بیا بریم سوار رولر کوستر بشیم بعد... نگاهی به اطراف میندازه اوه تونل وحشت یادته دفعه اخر که اومدیم تو گفتی خسته ای و دفعه بعدی بریم تونل وحشت؟ اون موقع ترسیده بو...

-جونمیونا این تو بودی که ترسیده بودی برای همین هم من برای اینکه تو معذب نشی گفتم خسته ام تا نریم

+اگه اینطوره ایندفعه میریم چون من نمی‌ترسم

-اصلا نظرت چیه قبل از رولر کوستر بریم تونل وحشت

سوهو میدونست که سهون میترسه ولی چون نمیخواد به خاطر غرورش اعتراف کنه سریع جواب داد

+موافقم هونا!
.

بعد از اینکه بلیطا رو خریدن و داشتن به سمت تونل وحشت حرکت میکردن که سهون اروم بازوی سوهو رو گرفت

-...هنوزم دیر نیستا میونا اگه میترسی کافیه به من بگی
سوهو با دیدن چهره ی سهون که کمی ترسیده به نظر میرسید دستاشو محکم گرفت

+سهونا من نمیترسم، چون تو کنارمی تو هم نترس چون من کنارتم

سهون بعد از این حرف سوهو لبخندی زد و متقابلاً دستای سوهو رو محکم گرفت و رفتن تو.

-میونا این اصلا ترسناک نیست واقعا چرا اسمش تونل وح.... و جیغ میزنه و سوهو به ترسیدنش میخنده
+تو که نمیترسیدی
-من فقط، خب میدونی...
سوهو سهون رو بغل میکنه
+هر وقت ترسیدی کافیه منو بغل کنی من همیشه اینجام فقط برای تو سهونیم

بعد از چند دقیقه تونل وحشت تموم میشه

+سهونا به نظرم اونقدرا ترسناک نبود مگه نه و به سهونی نگاه میکنه که تمام مدت توی بغل سوهو بود تا نترسه
-او..هو..م فقط بیا دفعه بعدی دیگه امتحانش نکنیم

+یه دیقه همینجا صبر کن و میره و با دوتا پشمک و نوشیدنی برمیگرده
+اه امروز به خاطر سهونی خیلی خوش گذشت چند ثانیه بعد سر سهون اروم روی شونش افتاد

+اومو مث اینکه سهونی خسته شده سهونااا
-نخوابیدمممم
+بیا پشمکتو بخور دفعه قبلی هم تو دلت میخواست ولی نتونستیم بخریم یادته

-هوم... کمی از پشمک میکنه و میزاره توی دهنش
شیرینه.... مثل تو

+هونا این جملات رمانتیکو از کجا یاد گرفتی؟

سرشو بلند میکنه و به چشمای سوهو خیره میشه

-این فقط یه حقیقت بود که برای گفتنش نیاز به یاد گرفتن از کسی ندارم

و با نگاه تمام اجزای صورت جونمیون رو یک بار از زبر نظر میگذرونه و در آخر روی لباش ثابت میمونه
دستشو پشت گردن سوهو قرار میده و وقتی فاصله صورتاشون کمتر از دو سانت میشه به چشماش خیره میشه و قبل از اینکه شروع به بوسیدنش بکنه زیر لب زمزمه میکنه

- من خیلی دوست دارم جونا

*
*
*

بعد از مدتی رانندگی جلوی خونه ی سهون ماشین رو نگه میداره

+سهونا رسیدیم بلند شو

چشماشو باز میکنه

+مثل اینکه خیلی خسته بودی هونا بهتره بری و زودتر بخوابی

سهون از ماشین پیاده میشه

-نمیای بالا؟

+نه باید برگردم خونه...

-اوه باشه پس... وقتی رسیدی خونت بهم پیام بده شب بخیر با احتیاط رانندگی کن دوستت دارم

+خوب بخوابی... من بیشتر دوستت دارم

.
.
.
.

+هونا خوابی؟ رسیدم خونه

-منتظر پیامت بودم

همیشه این کار سهون قند تو دل جونمیون اب میکرد.. هر چقدر هم که خسته بود صبر میکرد تا سوهو به خونه برسه تا بعد بخوابه.

+شب بخیر هونا

-خوب بخوابی سوهو

behind of the love shot dance practice behind🍷🥀Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin