part10
𝐂𝐎𝐍𝐅𝐔𝐒𝐄𝐃 | سردرگمی
***
«میگویند بعد هر زمستانی بهاری وجود دارد...اما من تو را در بهار از دست دادم، دیگر منتظر چه بهاری باید باشم؟؟!»
***
نگاهی اجمالی به حیاط خانهی برادرم انداختم.
زیر لب با خود گفتم: «معلومه دیگه، اگه جانشین جئون گروپ توی همچنین خونهای زندگی نکنه پس لابد انتظار دارم بغال سر کوچه خونم توش زندگی کنه؟»کتم را کمی صاف کردم و از خودم بابت اینکه پیشنهاد هیونگ مبنا بر اینکه همان لحظه به خانهاش برویم را رد کردم و به خانهام برگشتم تا لباسم را عوض کنم، تشکر کردم.
کمی از رو در رویی با همسر برادرم مضطرب بودهام، طبق حرف هایی که از بقیه شنیدم پدر همسر برادرم 'جهاین'، یک آدم قدرتمند و سیاسی است و او از خانواده مرفه جامعه است.
اگر او از من خوشش نمیآمد چه؟ اگر به خاطر وجود من به برادرم خورده میگرفت و مسخرهاش میکرد که من برادرشام چه؟ظرف کیمچیام را که چند روز قبل خودم درستش کرده بودم، محکم در دست گرفتم و آرام از پله های ورودی عمارت بالا رفتم.
با دیدن یونا، دختر بچهای که برادر زادهام بود، لبخندی بر روی لبانم ظاهر شد.
کنارش پسر بچهای همسن خودش بود که بسیار به او شباهت داشت، با دیدنش با خود گفتم که پس او قل دوم و برادر یوناست.قاب رو به رویم بسیار جالب بود و به من حس زندگی میداد، برادرم که دست راستش را دور شانهی همسر زیبایش حلقه کرده بود و دست دیگرش را روی شانهی یونا گذاشته بود و زن برادرم که هردو دستش روی شونه های پسرشان بود و لبخند میزد.
اولین چیزی که در برخورد با همسر برادرم نظرم را جلب کرد تن صدای آرام و پر از آرامشش و صورت زیبایش بود.
وقتی رو به رویشان قرار گرفتم، طبق عادت دیرینه کمی خم شدم: «سلام جئون یوهان هستم، و متاسفم که انقدر یهویی و بدون دعوت به خونتون اومدم.»صدای خندهی ملایم همسر برادرم در اطراف پیچید: «سلام، خوشبختم یوهان شی، پارک جهاین هستم، این حرف رو نزن من خیلی وقته منتظر دیدنت هستم.»
صدای برادرم بلند شد: «بهتر نیست بریم داخل تا باهم آشنا شین؟»
با هدایت آنها وارد خانه شدم.داخل خانهیشان هم مانند نمای بیرونی آن زیبا بود، دیوارهای سفید خانه به دکوراسیون قهوهای کرمش می آمد و خانه را صمیمی تر نشان میداد.
وقتی رو به روی مبل تک نفره ایستادم به سمت جهاین چرخیدم و ظرف سنتی کیمچی را به سمتش گرفتم.
«انقدر عجلهای شد که نتونستم چیز خوبی براتون بگیرم، این کیمچی رو هم چند روز پیش خودم درست کردم و امیدوارم که خوشتون بیاد.»
VOUS LISEZ
Crescent Moon هلال ماه 🌙
Fantasy↬CRESCENT MOON.🌙 ◆𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: 𝐀𝐍𝐆𝐒𝐓 , 𝐃𝐑𝐀𝐌 , 𝐅𝐀𝐍𝐓𝐀𝐒𝐘 , 𝐑𝐎𝐌𝐀𝐍𝐓𝐈𝐂 ◆𝖼𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐌𝐈𝐍 ◆𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋: 𝐋𝐔𝐍𝐈𝐊𝐀 ◆𝗎𝗉: 𝐅𝐑𝐈𝐃𝐀𝐘 00:00 ژانر: انگست، درام، فانتزی، عاشقانه کاپل: کوکمین، روز های اپ: پنجشنبه ها س...