مامان سفت تر بغلمون کرد
مبین: مامان استخونام پودر شد
بغلمون باز شد و موهای مبین رو بهم ریختم
مبین شروع به غر غر کرد:کلی ژل به موهام زدم موهام رو خراب کردی
لبخندی زدم و گفتم: اگر بدونی چقدر موهای قشنگت رو دوست دارم هیچوقت بهش ژل نمی زدی
مبین نفسش رو داد بیرون و گفت:گفتنش برای تو راحته ، چون موهات خیلی راحت شونه میشه و بعد از شونه ساده مرتب میشه نه مثل موهای من که شونه زدن تبدیلش می کنه به لونه کفتر
خندم گرفت و گفتم:به موهات ژل بزنی به قول خودت این لونه کفتر میریزه چون شستنشون سخته برات
چشماش رو ریز کرد و گفت: میخوای به من راه حل بدی ؟ یا بهونه ای جور کنی که موهام رو به هم بریزی ؟ مشکوکم بهت
لبخند دندون نمایی زدم و گفتم : هر دو
سرش رو به علامت تاسف تکون داد و رفت تو اتاقش و گفت :می خوام امشب رو بیدار بمونم رو درس بخونم پیشاپیش شببخیر بهت می گم
و رفت تو اتاقش باورم نمیشه خیلی زود بزرگ شد ، هنوز مبین تو چشمای من همون پسر بچه ۵ سالس
نمی تونم قبول کنم که الان ۱۳ سالشه و می خواد تو مسابقه های هنرهای زیبا می خواد شرکت کنه
ولی هربار که باهاش صحبت کردم که تو آینده می خواد چیکاره بشه به من می گفت که می خواد مهندس بشه حتی نمی گفت مهندسی چی
الان که دست آورد های هنریش رو دیدم متوجه شدم که قضیه کلا یه چیز دیگس
به خصوص اون روز که با دوست مبین صحبت کردم فهمیدم که مبین می خواد گرافیست بشه
با صدای مامان از فکر اومدم بیرون:سلین با خاله نورا (مامان نیلوفر) حرف زدم، خیالم رو راحت کرد ولی تو قراره پرستار ۲۴ ساعته بشی هفته ای یک بار می تونی برگردی خونه، می تونی این کار رو بکنی؟
به در اتاق مبین نگاه کردم ، باید به هر قیمتی شده با شرایط کنار بیام
نمی خوام مبین رویاهاش رو قربانی گرفته گیری کردن بکنه
به مامان گفتم:مطمئنم می تونم
مامان سرش رو تکون داد و گفت : پس فردا ساعت ۱۱ صبح باید بریم خونشون یه دو ساعت می مونیم اگر نوشون خوششون اومد فرداش با وسایلت بر می گردی ویلا
سرم رو تکون دادم و گفتم:محض احتیاط وسایلم رو از الان جمع می کنم
مامان سرش رو تکون داد و گفت: باشه، منم می رم بخوابم شبت بخیر
شب بخیری بهش گفتم و وسایلم رو تو کوله پشتی کوچیکی جمع کردم
هفته ای یه بار میام اینجا ، پس نیاز نیست سنگین کنم بارم رو
روتین مراقبتیم رو انجام دادم و با فکر به آینده خوابم برد
YOU ARE READING
گل عشق
Romanceسلین برای تامین مخارج خانوادش پرستار دختر کوچولویی میشه که باعث تغییرات بزرگی در زندگی خانوادش میشه...