سختیِ کمر زین زیر سرش اذیتش نمیکنه.
سعی میکنه زین رو تصور کنه بعنوان دانشجوی ادبیات انگلیسی. میخواد روزی که زین کسی که خواسته شده، اونجا باشه._پس برج ایفل. هاح؟
مجله رو ورق زد و دستش رو روی عکس چاپ شده از برج ایفل کشید.سر لیام روی کمرش جابهجا شد و پوستش رو قلقلک داد.
_معماری خارقالعادهای داره
قبل از اینکه کنار زین دمر دراز بکشه گفت و ادامه داد ″بهترین ویو از پاریس رو اینجا میتونی پیدا کنی″.هومی کشید و به ورق زدن ادامه داد. پاریس به چشمهاش باور نکردنی میاومد. چراغهای ثبت شده توی مجله به روشنی چشمهای لیام بودن، وقتی که ماتش میشد.
_دلم میخواد برای کریسمس برم پاریس.
′با تو′ نگفت ولی لیام فهمید.
+میتونیم کریسمس بعدی بریم؟
انگشتش کنار انگشت زین قرار گرفت، روی بلندترین نقطه برج ″از اینجا پاریس زیر پاهاته″
زین خندید و غلت زد، مجله رو بین نور مستقیم لامپ و صورتش گرفت ″بالاترین؟ VIP محسوب نمیشه؟ باید گرون باشه″.
+یواشکی میریم
لیام جوری گفت که انگار سادهترین کاره دنیاست.شاید خوشخیال بود اما هربار که اطراف زین بود همهچیز به سادگیِ ′بودن′ بود. کلیشهوار، زین ′ممکنِ′ تمام ناممکنها بود.
زین دوباره خندید و لیام لرزش ماهیچه چپ سینهاش رو حس کرد.
_بعدش چیکار کنیم؟ خودمون رو بکشیم لیام؟+دستت رو میگیریم و میپریم. همینقدر دراماتیک.
با تمسخر گفت و تظاهر به پاک کردن اشکهاش کرد._یعنی شانس پرت کردنت رو از دست میدم؟
با ناراحتی ساختگیای گفت.+اگر قبلش باهام ازدواج کنی نه؟
مجله از دست زین کشیده شد و لحظه بعد لیام روی صورتش خم شده بود. از اون فاصله زین بیشتر بین چینهای کنارهٔ چشمهای لیام گم میشد و به یاد میآره زمانی رو که لیام گفته بود ′هربار میای و لبخند میشی روی لبم′.پس زین لبخند میزنه
_با همون حلقه کاغذیها؟
+با همون حلقه کاغذیها.
به عقب هلش میده و حین نشستن اخم میکنه ″قبول کردم چون میخوام زحمت کشتنت رو خودم بکشم″
دستهاش رو زیر سرش میذاره و میخنده
+اول ازدواج، بعدش هرکاری خواستی بکن.خاطره مثل شهابسنگ از سر لیام میگذره و قلبش سرد میشه.
__________________
برای اینکه متاسفم اگر نتونستم به قولهامون
عمل کنم.
ESTÁS LEYENDO
Out Of My League
Historia Corta[و لیام میدونه زین هیچوقت قرار نیست بفهمه اما اون شب وقتی که میگفت ″ای کاش همینجا پیش هم بمیریم″ لیام آماده بوده تا آخرین نفسش رو روی آخرین نبض شقیقهٔ زین بکشه.] تولدت مبارک.