کیم تهیونگ
۳۳ سالهجئون جونگکوک
۲۴ سالهکیم تیان
۴ ساله~ third person pov ~
با یک دفعه باز شدن در اتاقش ، از اونجایی که می دونست تنها کسی که بدون اجازه در اتاقش رو باز می کنه دختر عزیزشه ، لبخند کوچیکی زد و کمی صندلی رو با پاهاش به عقب هول داد و دستاش رو باز کرد و منتظر موند
دخترِ کوچولو با دیدن پدرش جیغی از روی خوشحالی کشید و خودش رو توی بغل پدرش پرت کرد
تهیونگ موهای دخترش رو پشت گوشیش فرستاد و با لحنی که تنها مختص پرنسسش بود گفت : پرنسسم
امروز چطور بود ؟تیان خودش رو روی پای پدرش نشوند و دست به سینه اخم کیوتی کرد و با آویزون کردن لب هاش جواب داد : از معلما خودشم نمیاد
من فقط کوکی اوپا رو می خوامتهیونگ بدون اینکه دست از نوازش کردن موهای دختره عزیزش برداره ، با شنیدن دوباره اسم کوکی اوپا نفس عمیقی کشید و مثل همیشه گفت : پرنسس من نمی دونم چرا داری لجبازی می کنی با همه ی معلم هات ، این دهمین مهدکودکیه که تو این ماه رفتی و بازم ازش خوشت نمیاد