Episode 13

158 26 36
                                    

-Taehyun 04:34 PM-

درحالی که دستاشو از پشت بهم قلاب کرده بود و خوش خوشک کنارم راه میومد، انگار که داره برنامه رو برای خودش مرور می کنه، گفت: اول باید بریم یه سری خرت و پرت واسه تو بخریم، بعدم میریم یه کادو برای تولد ریون می خریم. بعدشم میریم یه چیزی بخوریم...

پشت سرش از دری که قسمت آسانسور رو از پارکینگ ماشین ها جدا می کرد، رد شدم و درحالی که از توی جیبم سوئیچ در می آوردم، یادآوری کردم: حواست به مهمونی شب هست؟

لحظه ای ایستاد و برای همین هم من جلو افتادم.

بعد از سه چهار قدم، نگاهی از بالای شونه بهش انداختم که با اون قیافه شکست خورده بهم نگاه می کرد.

-آره.. نه.

پوفی کشید و دومرتبه که راه افتاد، متقابلا به راهم ادامه دادم.

وقتی کلید سوئیچ رو زدم، چراغ های ماشینی که چند بلوک اون طرف تر بود روشن شد.

بومگیو جلوتر از من به سمت ماشین رفت و باشگفت گفت: عجب چیزیه! واجب شد گواهینامه بگیرم.

مثل این که خیلی سریع بحث قبلی رو فراموش کرد.

تک خنده ای می کنم و درحالی که به سمت ماشین قدم برمی دارم، می پرسم: مگه رانندگی بلدی؟

درحالی که دستی روی کاپوت ماشین می کشید، با چشم های درشت شده نگاهی بهم انداخت و فوری گفت: نه، ولی ناسلامتی چند سال توی مکانیک کار کردم!

همراه لبخندی که روی لبم بود، اخمی می کنم و سرمو به دو طرف تکون میدم: چه ربطی داره؟

تقه آرومی به کاپوت زد و ابرو بالا انداخت: تو رانندگی بلدی، منم می تونم دل و روده این ماشینو بریزم بیرون و از نو سر همش کنم. این به اون در.

و بعد هوا رو از گوشه لبش تو کشید و شونه ای بالا انداخت.

خنده ای کردم و از کنارش رد شدم تا خودم رو به جایگاه راننده برسونم.

دستم که روی دستگیره قرار گرفت، صدای آشنای شخصی به گوشم خورد: چویی بومگیو ـشی؟

توی همون حالت از حرکت متوقف شدم و وقتی سرمو بالا گرفتم، چشمم به سونبه کیم افتاد که نزدیک ماشین خیره به بومگیو ایستاده بود.

-Beomgyu 04:38 PM-

در صندلی شاگرد رو باز کردم اما قبل از این که سوار بشم، شخصی از پشت سر صدا زد: چویی بومگیو ـشی؟

سرمو سمت صدا چرخوندم و چشمم به مرد غریبه ای افتاد که از قبل بهم زل زده بود.

سر تا پاش رو از زیر نگاهم رد کردم و خیره به چشم های ریزـش گفتم: بفرمائید؟

درحالی که چند قدمی نزدیک تر می شد، دست توی جیب ژاکتـش فرو برد.

کارت شناسایی ـش رو بالا گرفت و معرفی کرد: افسر کیم کیونگ نام از اداره پلیس.

CollapseWhere stories live. Discover now