Episode 19

144 17 48
                                    

-Taehyun 07:31 AM-

دمر روی تخت، درحالی که چونه ام توی بالش فرو رفته بود، چشم هام نور زننده لپ تاپ رو توی فضای تاریکِ اتاق تحمل می کرد.

ضعف معده ام رو که گرسنگی رو با حالت تهوع تلفیق کرده بود، نادیده می گرفتم.

به طعم تلخ ته گلوم که دیشب رو یادآور می شد اهمیتی نمی دادم.

بعد از نیمه شب، با حال و وضع مزخرفی پشت پیشخوان از خواب بیدار شدم و کشون کشون خودم رو به اتاق رسوندم.

امیدوار بودم که بتونم راحت بخوابم اما با وجود حالت تهوع و سردرد صبحِ زود بیدار شدم.

با وجود تلاش های متعدد برای به خواب رفتن، پلک هام تسلیمِ افکارم بودن.

هیچ جوره نمی تونستم از شر فکر کردن به دیشب خلاص بشم.

مرور رفتار های اخیر بومگیو به هیچ و پوچ ختم شد و نتیجه ای به جز بدتر کردن حالم نداشت.

توجه به احساسات ژرف و آسیب دیده ام، بیشتر و بیشتر به کف اقیانوس نزدیکم می کرد و خبری از غریق نجات نبود.

روی آیکون ایمیل میزنم و منتظر بالا اومدن صفحه میمونم.

اگر چاره داشتم، بدون اتلاف وقت از شر این لپ تاپ خلاص می شدم.
صفحه ـش رو می شکوندم و هاردش رو پودر می کردم.

با بیحالی پسورد ایمیلم رو تایپ می کنم و اینتر رو میزنم.

یه جورایی از ایفای نقش پلیس و درگیری های پرونده خسته شدم.

دیگه داشت حالم از این پیگیری های مخفیانه که هیچ نتیجه ای به همراه نداشت بهم می خورد و تحمل وجدانی که بی موقع عذابم می داد روز به روز طاقت فرسا تر می شد.

انگشتم رو روی صفحه لمسی کیبورد حرکت میدم و موس رو به سمت ایمیل جدیدی میبرم که دیشب، ساعت 11:08 دقیقه برام ارسال شده بود.

رد نگاهم روی لینک آبی رنگ متوقف شد و روی لینک کلیک کردم.

من باختم.

هر ثانیه و هر لحظه رو به وضوح حس می کنم که ذره ذره همه چیزم از دست میدم و کاری از دستم برنمیاد.

به قصد کشف کردن گذشته و پیدا کردن خانواده ام، بومگیو رو رها کردم و خیال می کردم میتونم تغییری ایجاد کنم ولی توی هر مرحله درجا زدم.

هر قدمی که به سمتش برمی دارم، اون ازم فاصله میگیره و من خسته تر و کلافه تر از روز قبل، ادامه میدم و بار سنگین ناامیدی وسوسه ام می کنه که تسلیم بشم.

پرونده کیفری (قتل) چویی جونکی-2018

با نگاهی سریع و گذرا سن و اطلاعات شخصی رو می خونم و از سر خط که شامل اطلاعات پزشکی قانونی می شد، بادقت بیشتری دنبال می کنم.

CollapseWhere stories live. Discover now