Episode 23 -The end-

313 28 106
                                    

-Beomgyu 08:49 PM-

سرِ قوطی قرص رو سمت کف دستم کج می کنم و اولین کپسولی که سُر خورد و کف دستم افتاد رو توی دهنم میندازم.

درست همون لحظه که کپسول رو قورت دادم، صدای کوبیده شدن پاشنه های کفش شخصی از پشت سر به گوشم رسید که نزدیک می شد.

درحالی که قوطی کپسول رو توی جیب شلوارم می چپونم، از داخل آینه به بازتاب تصویر پشت سرم نگاه می کنم.

وقتی چشمم به ریوجین میفته، روی پاشنه پاهام می چرخم و فوری می پرسم: همیشه چی مرتبه؟!

-اگه منظورت حضور من توی دستشویی مردونه ـست، نه.

ساک دستی رو به طرفم دراز می کنه و ادامه میده: عین احمقا مشروب ریختم رو لباسم که بتونم بیام بیرون.

درحالی که ساک رو از دستش می گیرم، به دامن مشکی رنگش نگاه می کنم که با اون لکه بزرگ و پررنگ ضایع شده بود.

با نیشخند میگم: هنوزم خوشگل ترینی.

-خودم می‌دونم.

تک خنده ای می کنم و درحالی که زیپ ساک رو می کشم تا محتویات داخلش رو چک کنم، بهش گوش میدم.

-کارت اعتباری و سیمکارت به نام منه پس اشکالی نداره اگه ازشون استفاده کنی.

یک دست لباس، سوییچ موتور و بلیط قطار.
همه چیز تکمیل بود.

درحالی که ساعت بلیط رو چک می کنم سری تکون میدم: خوبه.

-امنیت در پشتی تحت نظر افرادِ منه.. موتورت هم همونجاست.

با این که منتظر توضیحات بیشتری بودم سکوت کرد.

رد نگاه متعجبم به سمت چشم های نگرانش چرخید که برای گفتن حرفش، این پا و اون پا می کرد.

+چیه؟!

یهو گفت: من همیشه هواتو دارم، ولی می دونی که نمی خوام آسیبی ببینی..

از اونجایی که توقع شنیدن اینو نداشتم، برای چند لحظه با چشم های درشت شده ام بهش خیره میمونم و در نهایت سری تکون میدم.

زیرلب میگم: می دونم.

با بالا انداختن ابروهاش، حس نگرانی رو بیشتر توی چهره اش به نمایش گذاشت.

-بومگیو این واقـ...

قبل از این که جمله اش رو ادامه بده، جلو میرم و دست آزادمو دورش حلقه می کنم.

با اون کفش های پاشنه دار، سرش کنار گونه ام قرار گرفت و موهای صاف و مخملیـش پوستم رو قلقک داد.

آهسته زمزمه می کنم: می دونم.. متاسفم.

با ضربات آروم و متعددی که به کتفم زد، صمیمتش رو نشون داد.

متاسفم که نمی تونم همه چیزو بهت توضیح بدم.

تو تنها کسی هستی که کاملا بهت اعتماد دارم، ریوجین.

CollapseWhere stories live. Discover now