Episode 16

146 19 57
                                    

-Beomgyu 08:24 PM-

پشت میز پیشخوان، تکیه یه پامو به پایه صندلی میزنم و پُک عمیقی از سیگار می گیرم.

بین سروصدایی که توی فضای بار پیچیده بود، روی موزیکی تمرکز می کنم که با ولوم پایینی توی پس زمینه در حال پخش بود.

نور ملایم لامپ های هالوژن که بالاسر میز پیشخوان روشن بود، اجازه می داد دود سیگار رو خیلی واضح ببینم.

میلی به غذا خوردن نداشتم و حتی دوش گرفتن هم برای بهتر کردن حالم کارساز نبود، پس تنها گزینه ای که باقی می موند سیگار بود.

درحالی که تهیون غیرمستقیم ازم خواسته بود تا فردا صبح به دیدنش نرم، پس طبیعتا خبری از پیام یا تماسی هم نیست.

با توجه با شواهد موجود، یه نفر اطلاعات دقیقی راجع به لوکو داشت و برای کشتن من، از روش خودم استفاده کرده بود و بخاطر تهیون به هدفش نرسیده بود.

اما هرچقدر هم که به مغزم فشار میارم، نمی تونم حدس بزنم هویت من برای چه کسی لو رفته که حالا قصد کشت من رو داره.

با ضربه به بدنه سیگار، خاکسترـش رو توی جاسیگاریِ مقابلم خالی می کنم.

دومرتبه سیگار رو سمت لبام میبرم.

نگاهی به لیوان راکی میندازم که کنار جاسیگاریـم، تا نیمه از ویسکی پر و دست نخورده باقی مونده بود.

صدای نکبت بارِ این نگهبانم هر چند دقیقه یک بار توی گوشم میخوند و هویت اشخاصی که وارد بیمارستان می شدن رو دیکته می کرد.

با این که انتظار داشتم اون افسر دوباره وارد بیمارستان بشه و خبرش به گوشم برسه، تا الان مورد مشکوکی نظرم رو جلب نکرده بود.

بعد از این که اون افسر رو اتفاقی جلوی آسانسور دیدم، قضیه دکتر کیم بیشتر برام بولد شد.

بعد از مکالمه ای که ریوجین پشت در اتاقش توی بیمارستان شنیده بود، امکان این که دکتر کیم بخواد دست از پا خطا کنه و گندی بالا بیاره هم بالاتر می رفت.

قضیه اعتماد کردن به بقیه، اونم توی این اوضاع، از هر وقت دیگه ای سخت تر و پیچیده تره و این عصبیم می کنه.

فقط باید از شرش خلاص شی...

از شر دردسر!

با این که من تا جای ممکن نمی خوام به کسی مشکوک باشم، دائم این فرصت پیش میاد که برخلاف این خواسته عمل کنم.

اونا منتظر نمی مونن که تو به خودت بیای.

اینجوری فقط ذهنم آشفته تر و احتمال این که از خط قرمزم بگذرم بیشتر میشه.

فقط از شرش خلاص شو.

اما تا جای ممکن جلوی خودم رو میگیرم...

CollapseWhere stories live. Discover now