Episode 15

194 23 102
                                    

-Beomgyu 11:35 PM-

سرگیجه.

و بغضی که ته گلوم رو به سختی می فشرد و چشمام رو تار می کرد.

تقصیر توئه!

صدای کشیده شدن چرخ های برانکارد که توسط پرستار ها با سرعت زیادی رو به جلو حرکت می کرد.

و منی که پا به پای پرستار ها، برانکارد رو همراهی می کنم...

اون بخاطر تو صدمه دید!

تهیون که بیهوش روی برانکارد افتاده بود.

و پرستار هایی که سعی داشتن بدون اتلاف وقت، بخاطر وضعیت بحرانیِ مجروح، اون رو هرچه سریع تر به اتاق عمل برسونن...

جون اون بخاطر تو توی خطره!

خونی زیادی که ازش رفته بود، قسمتی از روکش آبی رنگِ برانکارد رو به رنگ قرمز درآورده بود.

همچنان دست سرد و بی حسش رو محکم گرفته بودم اما هیچ جوابی وجود نداشت. اون بیهوش بود.

اگه نتونه دووم بیاره چی؟!

بغضم ترکید و هنوز هیچی نشده، اشک هام سرازیر شدن.

صورت رنگ پریده و لب های خشک و سفیدش، به اندازه کافی نمایانگر حالِ بدش بودن...

به اندازه ای که دلیل برای گریه کردن داشته باشم...

مسیری که من اجازه همراهی داشتم به پایان رسید و یکی از اون چهار پرستار ایستاد و جلوی من رو گرفت.

بی اختیار خواستم از کنارش رد بشم که شونه هام رو نگه داشت و چیزی گفت که من متوجه نشدم چون حواسم به تهیون بود.

و چشمای اشک آلودم برانکاردی رو دنبال کرد که تهیون رو به اتاق عمل برد.

در هایی که بعد از عبور برانکارد بسته شدن، علامت های ورود ممنوعی رو به نمایش گذاشتن که تا ساعت های آینده باید بهش خیره میموندم.

در انتظار خبری که دو جواب از جانب پزشک داشت.

-A little earlier... Beomgyu 10:21 PM-

سوز سردی که می وزید، امواج دریای خروشان رو همراهی می کرد و هنوزم صدای سوختن کشتی از پشت سر به گوش می رسید.

گیر افتادن مامور های پلیس توی اون کشتی که توسط آتیش بلعیده شده بود، برای فرارمون زمان می خرید.

اما هنوزم احساس ناامنی و اضطراب، ما رو به دویدن وادار می کرد و قلبم لحظه ای آروم نمی گرفت.

قبل از این که من و تهیون خودمون رو به ریوجین و دکتر کیم برسونیم، ناگهان شخصی از بین جعبه های باربری مقابل من سبز شد و جلوم رو گرفت.

نفس زنان می ایستم و به اون دختر که چهره ـش رو زیر ماسک و کلاه پنهان کرده بود نگاه می کنم.

CollapseWhere stories live. Discover now