⚜️𝑴𝒂𝒚𝒅𝒂𝒚 6⚜️

161 45 0
                                    

ترس یه کلمه مزخرف و بی خود برای اون لحظه بود، همگی چیزی فرای ترس رو داشتن تجربه میکردن.
چانیول درگیر و ذهنش کاملا مشغول بود و به فکر یه راه حل اما تنها یک چیز به ذهنش می‌رسید.
اون هم فقط شانس بود.

_تنها کاری که میتونیم بکنیم اینه که چرخ هارو آزاد کنیم و به امید اینکه به اندازه کافی پایین بره و به طور خودکار تو جای خودشون قفل بشن.
یونگی...چرخ ها....پایین.

یونگی ترس و اضطراب کاملا تو چهره اش پیدا بود، اما سعی داشت که این حالت رو رفتارش تاثیری نذاره و مداخله تو کارش نباشه.

_تایید...شد.

با تمام توان سعی داشت که لرزی تو صداش نباشه اما این کار غیر ممکن بود. میدونست، همشون میدونستن اگر چرخ ها قفل نشن امیدی به فرود ایمن نداشتن.

باز شدن چرخ ها دو دقیقه زمان می‌برد. باید امیدوار می‌بودند که تمام چرخ ها باز بشه وگرنه، اگه تعداد کمی باز میشدن، قادر به تحمل وزن سنگین هواپیما نبودن.

یونگی با دیدن سبز بودن تمام چراغ ها با خیال کمی راحت تری نفس کشید. کمی گوشش رو تیز کرد تا صدای تغییر باد رو بشنوه. وقتی چرخ ها باز میشن صدای باد تغییر میکنه و متوجه میشه که تمامی چرخ ها باز شدن.

_تمامی چراغ ها سبزن، باز شدن چرخ ها تایید میشه کاپیتان.

_بی خیال پسر، الان تشریفات رو بذار کنار.

چانیول با لبخند حرفش رو بیان کرد.
جونگکوک که متوجه ترس هیونگش شده بود با پوزخند شیطانی خواست سر به سر هیونگش بذاره.

_یونگی هیونگ ترسیدی مگه نه؟ وقتی میترسی، تو حرف زدن تغییر رویه میدی...

یونگی با حرص و عصبانیت بدون اینکه برگرده با تحکم حرف زد: کوک، دعا کن زنده بیرون نیایم، وگرنه خونت گردن خودته پسر.

صدای خنده بلند سه نفر دیگه تو کابین چرخید، حداقل باعث شد تا حد خیلی کمی از اون استرس دور بشن.

بعد از مدت زمان کمی یونگی با هیچ احساس خاصی لب زد: فقط دو دقیقه تا فرود فاصله داریم. بهتره مواظب سرعت باشی چانیول.

_اوکی، یه کم کندتر.

چانیول پدال گاز رو تنظیم کرد تا هواپیما با کمترین سرعت ممکن فرود بیاد و راحت‌تر متوقف بشه. سرعت روی ۱۶۵ متوقف شد.

_لعنت، چرا انقدر کند؟

چانیول با حس گنگی و ترس لب زد.
اگه هواپیما سرعتش کمتر بشه، نیروی بالابر خودش رو از دست میده و مثل سنگ از آسمون پایین میفته.
بنابراین سعی کرد تا سرعت رو به ۱۷۰ برسونه.

یونگی با خیال راحت نفس کشید: خودشه پسر ثابت شد.
یونگی و بقیه به مهارت چانیول بیشتر از پیش ایمان آوردن، اون پسر یه خلبان به تمام عیار بود.

𝑴𝒂𝒚𝒅𝒂𝒚Donde viven las historias. Descúbrelo ahora