part.1.

187 33 34
                                    

و او نور را در میان تاریکی میابد
کمی انتظار پیشه کنید

~♡~

+هیونگ

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

+هیونگ..

با احساسی تاسف صدایش زد بلکه نگاهش را از آشوب سرزمین میانی بگیرد..
اما آمور تنها لبخندی زدو دست‌هایش را بیشتر فشرد..

-پس.. تو راهنمای منی..

سهون با دو قدم بلند خودش را به آمور که با هانبوکی به رنگ آسمون همچنان استوار ایستاده بود رساند و کنارش ایستاد..
میدانست گذشتن از این آشوب و رها کردن دنیا چقدر برای صاحب آگات دشوار است.. البته دیگر یک موجود زنده محسوب نمیشد..

+بله.. من شما رو به دنیای پس از مرگ راهنمایی میکنم..

آمور تکخندی زدو قطره اشکی که گوشه‌ی چشمش را خیس میکرد با انگشت اشاره خشک کرد..

-همه‌ی چیز‌هایی که الان میبینی.. پیش‌بینی و آخرین اتصال من و آگاته سهون..

پسر کنارش که چیزی از این آشوب نمیفهمید کنجکاو نگاهش رو به مرد پیر کنارش داد که بالاخره نگاه آمور از این آشوب گرفته شده و روی چهره‌ی فرشته مرگی متمرکز شد که با هانبوکی مشکی رنگ و موهایی که بلندیش به گردنش میرسید کنارش ایستاده بود

-چند روز آینده.. وضعیت دنیا همین میشه.. و من قصد دارم مسئولیت تو توی دنیا رو تغییر بدم..

+چی؟؟

با چشم‌های گرد پرسید و برای احتیاط قدمی ازش فاصله گرفت..

+نه هیونگ.. من یه فرشته‌ی مرگم و مسئولیتی دارم.. نمی‌تونم....

اما قبل از اینکه حرفش به انتها برسه دستش توسط آمور گرفته شده و وادار شد به سکوت

-میدونم سهونا.. اما یکی باید جلوی این آشوبو بگیره.. و بهترین فرد برای سپردن آگات بهش.. تویی..

سرش رو به طرفین تکون دادو با لحنی ملتمس حرفشو زمزمه کرد

+قدرتشو ندارم..

agateWhere stories live. Discover now