با زحمت و درد وارد اتاق شدو و بیحال خودش رو روی تخت رها کرد..
تنها جایی که میتونست بدون ترس از دیده شدن دردش رو ابراز کنه اینجا بود..
دنیای میانی.. توی قصر انا.. و روی تخت و اتاقی که از قرنها پیش به نام خودش بود..دستهاش ملافهارو چنگ زد و اهی از درد گلوشو رها کرد..
کیم سوهو.. اگر میفهمید داره چه دردی رو بهش تحمیل میکنه بازم اینکارشو ادامه میداد؟؟-سهون؟
صدای دخترونهای نگاه اخمدارش رو سمت در چرخوند.. انا که از دیدنش شکه شده بود کلید برق رو زد و وقتی اتاق از تاریکی در اومد بلافاصله کنارش نشست..
-هی چت شده خوبی؟
پرسید و نوازشوار دستاش روی شونه و بازوی سهون کشیده شد..
مرد بیچاره چشمهاش رو بست و زمزمهاش دردمند به گوش الههی کنارش رسید+اون هنوز.. هیچی نمیدونه..
انا نگاه کنجکاوی بهش انداخت و ناخواسته پرسید
-کیم سوهو متوجهش نیست؟
نگاه خنثی سهون سمتش چرخید و همین باعث شد اخمش تبدیل به لبخندی گرم بشه و حرفش رو اصلاح کنه
-باید کمکش کنی.. به عنوان یه انسان ضعیفترین برگزیده تا به حاله.. تو باید اون رو توی مسیر درستش نگهداری..
سهون بزاقش رو قورت داد.. و نفسی عمیق کشید تا بلکه درد تکه گوشت توی قفسهی سینهاش اروم بشه.. اما چندان فایده نداشت..
ناخواسته صداش میلرزیدو حسن حرف زدن بیشتر ملافهارو میفشرد+دلم میخواد.. بفهمم چرا.. رامو منو انتخاب کرد..
-شاید چون تو آخرین کسی بودی که دیدش؟؟
سوالش با خنده بیان شدو بالاخره ریز خندی روی لب سهون کاشت..
انا اروم از جا بلند شد و همونطور که سمت درب حرکت میکرد چیزی به سهون گفت..-منتظر بمون.. یه چیزی میارم دردتو اروم کنه..
و بدون گرفتن تایید بیرون رفت.. غافل از اینکه سهون هنوزم درگیر سوالش بود..
لبخند روی لبش اهسته ماسید.. و نگاهش قفل دیواری شد که گاهی سرمای اون رو خودش حس میکرد..رامو.. سهون رو به اگات وصل کرد.. یا اگات رو به سهون؟.. چرا؟.. قدرتمندتر از اون هم بود.. اما.. چرا خودش انتخاب شد؟..
یا اصلا.. سوهو برگزیدهی مناسبی بود که اجازه بده اینقدر راحت بخاطرش اسیب ببینه؟؟~♡~
میکروفن جلوی صورتش و چشماش بسته بود تا صدای ریتمی که از هدفون پردهی گوشش رو نوازش میکرد بهتر بشنوه..
بعد از کلی تمرین بالاخره امروز وقتش رسید صداشو به گوش رئیس کمپانی برسونه و برای کامبک خودش رو ثابت کنه..
اما استرس داشت.. اونقدر که کف دستای مشت شدهاش عرق کرده و میترسید از لرزش صداش..
YOU ARE READING
agate
Fanfictionagate(آگات) خلاصه: وقتی آگات مهرهی قدرت و زندگی همراه سهون ناپدید شد.. هیچ موجودی امیدی به برگشتن و برگزیدن صاحبش نداشت و این بهترین فرصت برای شیاطین شد تا در تقلا برای تسخیر جهان باشند.. اما.. سرانجام سوهو، نگهبان بزرگ رو بیدار کرده و صاحب آگات و...