با کوبیده شدن در به روش مات به اون در قهوه ای رنگ براق خیره موند .
نمیدونست باید چیکار کنه و عملا خشکش زده بود .
یعنی واقعا از خونه بیرونش کرده بود ؟
به همین راحتی ؟
پس تکلیف اون چراغ سبز های کوچیکی که جیمین ازش دیده بود چی ؟
تکلیف اون توجه های ریز و کوچیک چی میشد ؟
مگه اون پسر نمیدونست که جیمین تنها نیست ؟
مگه جونگ کوک خبر نداشت که بچه ای که از خون خودشه تو وجود اون پسر داره رشد میکنه ؟
یعنی اون دوباره به بچه ی خودش هم رحم نکرده بود..؟
البته این چیز دور از انتظاری هم نبود چون جونگ کوک بار اول هم اون رو تو خونش راه نداده بود و این واقعا جای تعجب نداشت که حالا به راحتی بیرونش کرده.
اما خب جیمین باید تک و تنها چیکار میکرد ؟
جایی رو نداشت...باید کجا میرفت ؟
شاید عذرخواهی ایده ی خوبی بود .
جونگ کوک اون رو می بخشید.
مگه نه....؟
دست یخ زدش رو بالا برد و تقه ای به در زد و با صدای لرزونی گفت :
+من...من معذرت میخوام...معذرت میخوام..ب..باشه ؟
با نشنیدن هیچ جوابی جلوتر رفت و بی پروا دوباره در زد .
+میشه..میشه در رو باز کنی ؟ من متاسفم
نفس لرزونی کشید و خودشو به در نزدیک تر کرد ، جوری که حالا گونه های رنگ پریدش میتونستن جسم سرد در رو لمس کنن .
+من معذرت میخوام باشه ؟ میشه...میشه منو ببخشی ، من...من جایی رو ندارم جونگ کوکی ، میشه همین...همین یکبار منو ببخشی
اشک لجوجی روی گونش چکید .
از خودش متنفر بود که باید از یه آدم عوضی التماس کنه تا اون رو به خاطر کاری که نکرده ببخشه .
از اینکه محتاج توجه و داشته های اون مرد بود متنفر بود .
از نگاه های اون مرد که روی خودش میخکوب میشد متنفر بود .
از صدای آرومش وقتی شب ها بیخبر از ذهنش، توی خواب باهاش حرف میزد و جیمین شنوندشون بود متنفر بود .
از توجه های کوچیکش متنفر بود .
از اون صورت بی نقصش و اون لب های فریبنده و خوش فرمش که هر دفعه جیمین رو خرد تر از قبل میکرد متنفر بود .
شاید اگه به عقب بر میگشت هرگز اجازه نمیداد لمس های اون مرد روی تنش بشینه و لب هاشو تا صبح شکار لب های خوش طعم خودش بکنه .
YOU ARE READING
𝐄𝐥𝐞𝐠𝐚𝐧𝐜𝐞🥂⛓
Random❥︎ 𝐄𝐥𝐞𝐠𝐚𝐧𝐜𝐞🥂⛓ چی میشه اگه جئون جونگ کوک خلبان یکی از بزرگترین فرودگاه های کره پسری سرد و خشن که به عشق هیچ اعتقادی نداره و از همه دوری میکنه و تنها چیزی که هیچ وقت حاضر به انجامش نیست ازدواجه یه شب وقتی که مسته توی بار با یکی بخوابه و بعد ا...