تهیونگ رنگ از رخسارش پرید
° جین؟.... تبریک میگم عروسی دعوتیم اینجوری که داره پیش میره عمو هم میشیم
تهیونگ جالب بود لبخند زده بود و کنار اومده بود
° من کنار اومدم هیچ کدوم از ما نمیتونیم با اون گوریل مخالفت کنیم نامجون رو میگم مرتیکه خیلی گندس
*صبح شده بود *
نامجون و جین دوش گرفته از اتاق بیرون اومدن معلوم بود یه راند توی حموم هم رفته بودن جین دستشو روی کمرش گذاشت و سمت اشپز خونه رفت و نامجون مثل کوالا میخواست بره به جین بچسبه
نامجون هنوز خستگی توی چشماش بود
هوسوک با خنده اومد پشت نامجون زد و نامجون انقدر خسته بود تکون نخورد
# چخبر دوماد؟
+ من عالیم
# بایدم عالی باشی
نامجون لبخند زد و متوجه نمیشد هوسوک چی میگه
سمت جین رفت
+جین من میتونم یه راند دیگه وایسم بریم
جین اخم کرد و بازوی نامجونو نیشگون گرفت
-نهنامجون با خستگی سر تکون داد و روی مبل ولو شد
بعد از چند دقیقه صدای ترسناک اومد جین ترسید و هوسوک ترسو تر بغل جین پرید
# جین صدایه چیه؟
جین اب دهنشو قورت و سمت صدا رفت و با دیدن دوست پسرش که روی مبل با صدای بلند خر و پف میکنه لبخند زد
-صدای قشنگی داره
هوسوک با تعجب به جین نگاه کرد
# تو به این میگی قشنگ؟
جین اخم کرد و پس کله هوسوک ضربه زد-حرف مفت نزن
# عشق به عقلش فشار اورده
جین برگشت
-چی؟
# هیچی.... هیچیکوک با خنده اومد سمت میز صبحونه همه نشسته بودن
تهیونگ لبخند زد
° داماد خانواده کیم کجاست؟-خوابه
جیمین خندید
@ خودشم قبول داره داماد ماعه° او هههههههههه..... مارک روی گردنشو نگاه
تهیونگ متوجه زدجین پوف کشید
-ریدم دهنت تهیونگ
YOU ARE READING
My big promise <namjin>
Randomپسر کوچولو قول داده بود و بهش عمل کرد اما توی خاطره هاش فرد کجا بود؟ کاپل :نامجین کاپل فرعی: تهکوک شخصیت ها: نامجون جین یونگی هوسوک جیمین تهیونگ جونگ کوک وضعیت: تموم شده