part"12*i love you

142 13 0
                                    


+باشه مراسم دفن منو خبر کن
# هفته دیگه سه شنبه
+باشه خدافظ
تلفن رو قطع میکنه روی میز پرت میکنه و دست به کمر میشه و لبشو میگزه و به زمین خیره میشه
یادش رفته بود چند دقیقه پیش داشت چیکار میکرد
جین از اینکه نامجون یادش رفت خدارو شکر میکرد
+جین بیا
جین خشکش زد و بعد برگشت و اروم سمت نامجون رفت
-ب... ب... بله؟
جین باورش نمیشد توی این وضعیت لکنت گرفته غیر قابل تحمل بود
+چی میخواستی بهم بگی؟
نامجون ابرو بالا انداخت و دستشو روی سینش قفل کرد و به جین خیره شد
جین با نگاه نامجون معذب شد و داشت توی زمین از گرما آب میشد
جین یک قدم عقب رفت
-یادم رفت ببخشید
+دروغگو خوبی نیستی یا همین الان میگی یا خودم میفهمم
نامجون ابرو بالا انداخت
-خوب میخواستم....
جین سرخ شد و به زمین نگاه کرد
+چی؟
-دوستت دارم
نامجون شوکه شد ولی خودشم همین حسو نسبت به پسر داشت
قدم زنان سمت جین میاد و جین هم عقب عقب میرفت
+منم دوستت دارم
جین روی تخت افتاد و تنها چیزی که میدید بدن بزرگ مرد بود که سخت شده بود و اب دهنشو قورت داد و مطمعن بود اگه اون دیک بزرگی داره و اگه توی سوراخش بره میمیره
جین یه سیلی توی صورت خودش زنگ و به مرد جذاب پ عضله ای روبه روش نگاه کرد
گونه هاش داغ شدن و به زمین نگاه کرد
جین خواست مقاومت کنه اما نتونست نامجون با صدای بم و کلفتش گفت
+بیبی کار رو سخت نکن
جین اب دهنشو قورت داد نامجون انگشت شستش رو روی لب های پفکیه پسر کشید و انقدر نرم بودن که نمیدونست چیکار میکنه و فقط لب های پسر رو بوسید
جین نفسش بالا نمیو مد و ضربه ای به سینه نامجون زد و نامجون عقب کشید
+ببخشید! نفس بکش بیبی

نامجون دستشو سمت کر جین بر و روی پسر خیمه زد
++++++++++++++++++++++++
جین سرخ شد
نامجون گونه جین رو بوسید و دکمه پیراهن صورتی پسر رو باز کرد و با سرعت نور پرت کرد یه ور اتاق
بدن سفید پسر هر ثانیه خواستنی و خواستنی میشد جین خربزه خورده بود و باید پای لرزش وایمیستاد و البته این از خداش بود ولی انتظار نداشت انقدر زود اتفاق بیوفته
نامجون دستشو بر و نیپل سمت راست جین رو با انگشتش گرفت و یکم فشار اورد و مالید شون
جین سرخ شده بود و هیچ حرکتی زیر بدن عضله ای و مردونه مرد نمیتونست بکنه
نامجون دیگه طاقت نداشت و وضعیت براش غیر قابل تحمل بود

My big promise  <namjin>Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora