part"28*

77 7 1
                                    

$ قربان کر شدی؟

+ چی گفتی؟

نامجون اخم کرد  یونگی لبخند دردناک زد

$ هیچی به خدا

+ دفعه بعد گردنتو قطع میکنم

* پایان فلش بک*

یونگی لبخند دردناک زد

$ غلط کردم

+ دهنتو ببند

نامجون رفت و با یه تیشرت سبز و یه شلوار بلند برگشت

+حالا میشه صبحونه بخورم ؟

جین چشم غره رفت

-بشین

نامجون نشست و داشت قهوه خودشو میخورد

کوک با شادی گفت
¢جین چرا دیشب ناله میکردی؟

نامجون قهوه توی گلوش پرید و سرفه کرد

نامجون داشت خفه میشد و صورتش قرمز شده بود و جین با یه ضربه محکم پشت نامجون که سرفه  قطع بشه زد

نامجون سرفه قطع شد

جین اخم کرد
-دیکتو میبرم

+باشه... ببینم اون وقت به کی میخوای خواهش کنی

-خفه شو مرتیکه منحرف

نامجون موهای جین رو نوازش کرد و لبخند زد

+دوستت دارم

-منم

تهیونگ فضول عق زد

°حال بهم زنا

نامجون و جین با اخم سمت تهیونگ برگشتن

نامجون لبخند زد

+کی بلده پاسور بازی کنه؟

همه دستاشونو بالا بردن

+ بیاین قمار بزاریم من و کوک هم گروهی میشیم

کوک چشماش برق زد

¢ واقعا اقاهه؟

نامجون سر تکون داد و برگشت با قیافه اخمو جین روبه رو شد

-منم با تهیونگ هم گروهی میشم

نامجون سر تکون داد و تقسیم شدن

+کوک تو بگو قمار سر چی بزاریم

¢ خوراکی با سوجو وجین باید بزاره یه بار سوجو بخورم
+باشه پسر
جین اخماش بیشتر توی هم رفت
- میکشمت

یونگی و هوسوک اومدن
+هوسوک هم با من

My big promise  <namjin>Donde viven las historias. Descúbrelo ahora