. °9° .

119 18 4
                                    


با سرعت چشمام رو باز کردم و سمتش خیز برداشتم  و عصبی گفتم
+:چی گفتی؟
یونگی با چشمای اشکی نگام کرد که حس کردم قلبم بخاطر نگاش شکست.
یونگی:اون فردی که میخواستی بشناسیش... پارک جیمینه
اشکاش شروع کرد به ریختن. تهیونگ با دیدن اشکاش زود رفت سمتش و بلند کرد و تو بغلش گرفت. منم ازجام بلند شدم و اون دوتارو بغل کردم.
تهیونگ:هیس هیونگ ما انتقامت رو ازش میگیریم.
گوشی تهیونگ زنگ خورد. ازمون جدا شد و گوشیش رو جواب داد. یونگی هم به محض اینکه تهیونگ ازمون جدا شد برگشت سمتم و محکم بغلم کرد. منم  یکی دستام رو دور کمرش محکم کردم و با اون یکی دستم موهاش رو نوازش کردم
تهیونگ:ببرش بیمارستان.
:....
تهیونگ:باشه منم الان میام. مراقبش باش
گوشی رو قطع کرد. با ابرو های بالا رفته نگاش کردم.
تهیونگ:جکسون بود گفت جین رو پیدا کرده منم گفتم ببرش بیمارستان من میرم پیشش
سرمو رو تکون دادم. تهیونگ از خونه رفت بیرون.
+:هیونگ..
بهم نگاه کرد. با دستام اشکاش رو پاک کردم و پیشونیش رو بوسیدم.
+:هنوزم دوسش داری؟
سرشو اروم به معنی اره تکون داد.غمگین نگاش کردم.لبخندی بهش زدم و یهویی بلندش کردم که پاهاش رو  دور کمرم انداخت.
یونگی:داری چیکار میکنی؟
رفتم سمت اتاق.
+:میریم بخوابیم.
یونگی:ولی...
+:هیس میریم میخوابیم تا وقتی که پارک جیمین بیاد.
..........
بچه ها لطفا کامنت بزارید میدونم ذیر با دیر میزارم ولی بازم کامنت بزارید چون کمی ناامید شدم

Jeon or park? Where stories live. Discover now