. °7° .

81 9 3
                                    


یونگی:منظورت اینه اگه باهات همکاری نکنه حکومتش رو از چنگش در میاری؟
جیمین‌:کیتن باهوش.
یونگی اخمی کرد و جوابی بهش نداد.
جونگ کوک:تو در اون حدی نیستی که بخوای قلمروی من رو به دست بیاری.
جیمین پورخندی زد
جیمین:اول از عزیزانت شروع میکنم. مخصوصا فردی که کنارت نشسته. مین یونگی.
جونگ کوک:تو نمیتونی کاری بکنی درحالی که یونگی پیشمه
جیمین‌:چرا فکر کردی الان بلایی سرش میارم؟ یعنی وقتی داره برای شرکت من کار میکنه نمیتونم بلایی سرش بیارم؟ میتونم از شرکت بندازمش بیرون. خونش رو از چنگش در بیارم. و بفرستمش بار گی ها
چون یونگی همه ی نگاه هارو رویی خودش خیره میکنه.
یونگی:دهنت رو ببند عوضی
جیمین با هیچ حسی نگاش میکرد و بدون هیچ ریکشنی. جونگ کوک هوفی کشید.
جیمین:اوه فقط اون نیست. من میتونم کیم سوکجین رو که مهمترین فرد گروهتون هست رو بکشم. البته که الان در چنگ یکی از افرادم هستش.
گوشیش رو برداشت و سمت ما گرفت. با دیدن جین هیونگ که زخمی با دست و پای بسته به صندلی. عصبانیتم شدید شد. خواستم بهش مشت بزنم که جونگ کوک جلوم رو گرفت.
جونگ کوک:قبوله. اما به سه شرط؟
جیمین:بفرما...
جونگ کوک: اول از همه به هیچکدوم از دوستام و افرادم صدمه نمیزنی.
جیمین:قبوله.
جونگ کوک:دوم اینکه یونگی باید مدل شرکت من هم بشه.
جیمین:مال خودت من بخاطر نامجون نگهش داشتم.
جونگ کوک:و اخرین شرط.....
با صورتی که علامت سئوال بود نگاش میکردیم
.......

کامنت و لایک یادتون نره کیوتیا

Jeon or park? Donde viven las historias. Descúbrelo ahora