به اتاق که رسیدم خواستم در رو باز کنم که دیدم باز بود چه بهتر رفتم سمت تخت و اروم یونگی رو روش گذاشتم و خودمم کنارش دراز کشیدم. ملافه رو رویی خودمون انداختم و دوباره تو بغلم گرفتمش.
یونگی:ایش میدونی که من از بغل بدم میاد
+:و میدونی که من دوست دارم بغلت کنم. پس غر نزن و بخواب.
لبخندی بهم زد و نزدیک تر شد و اونم بغلم کرد.
یونگی:ممنونم خرگوش کوچولوی من.
لبخندی بهش زدم. یواش یواش بدنم گرم شد و به خواب رفتم.
.... شب،خونه ی جونگ کوک....
.... ویو جیمین...تهیونگ:میگم خوابه.
_:منم میگم بیدارش کن
تهیونگ:نه چون اگه بیدارش کنم من رو میکشه.
_:چرا؟
تهیونگ:چون خوابیدن رو دوست داره
_:درست مثل یونگی؟
تهیونگ:معلومه چون یونگی بزرگش کرده. و اون رو بیشتر از همه دوست داره
اخمی کردم.
_:توکه بیدارش نمیکنی من میرم بیدارش کنم
تهیونگ:برو
_:کدوم اتاق؟
تهیونگ:دومین اتاق با در سیاه
راه افتادم سمت اتاقش وقتی رسیدم
دیدم در اتاق کمی بازه. کامل وارد اتاق شدم. دیدمش که رویی تخت خوابیده و انگاری یک نفر رو بغل کرده با دیدن دستبند داخل دست کسی که جونگ کوک رو بغل کرده اخمی کردم و به سمتشون رفتم حالا کاملا میتونستم ببینمشون جوری هم رو بغل کرده بودن انگار اخرین بغلی بود که بهم دیگه میدن.
با دیدن آب رویی میز با نیشخند رفتم سمش و گرفتمش و اروم راه افتادم سمت اون دوتا و یهویی اب رو روشون ریختم
که هردو باهم مثل جت بلند شدن و با گیجی به من نگاه میکردن اخر یونگی از خواب بیدار شد.
یونگی:عوضی این چه کاری بود کردی؟
جونگ کوک:میخوای بمیری؟
نیشخندی به هردوشون زدم و گفتم
_:زر نزنید و بلند شید.
.....
کامنت و لایک فراموش نشه
ESTÁS LEYENDO
Jeon or park?
FanficJeon or park? ژانر:مافیایی...عاشقانه... کاپل اصلی:کوکمینیون(تریسام/جونگ کوک/جیمین/یونگی) کاپل فرعی:ویهوپ...نامجین جئون جونگ کوک برای خودش یک قلمروی داشت که با ورود رقیب جدیدی به نام پارک جیمین که میخواست قلمروش رو از چنگش در بیاره احساس ترس کرد پس ب...