#Jeon_or_park?
... ویو هوسوک...
جیمین:بوگومااااااا چرا به این زودی مارو ترک کردیییییی چراااااا
نمیدونستم چیکار کنم به این کولی بازی در اوردن های الکیش سرم رو پایین انداختم نامجونی که کنارم بود رو بغل کردم اونم من رو بغل کرد. صورت هامون رو پنهون کردیم و شروع کردیم بیصدا گریه کردن. هرکسی ما رو میدید فکر میکرد داریم گریه میکنیم.
دستی رویی شونه ام نشست.به طرف نگاه کردم.پدر بوگوم بود.
پارک:هوسوکا گریه نکن پسرم
اشکی که بخاطر خندیدن زیاد اومده بود رو پاک کردم و الکی فینی کشیدم و با صدای که سعی کردم بغض الود باشه گفتم.
_:اخه چطوری جناب پارک... چطور ازم انتظار دارید برای مردن بهترین دوستم گربه نکنم
همین که گفتم صدای هق هق جیمین بلند شد. بهش نگا کردم ازجاش بلند شد و اومد سمت ما. نگاه مثلا بیحالش رو به من داد. دستش رو رویی شونم گذاشت.
جیمین:هوسوکا دیدی بوگوم....
هنوز حرفش رو کامل نکرده بود که خودش رو به بیهوشی زد. زود گرفتمش.
نامجون:وای جیمینا... جناب پارک ما باید بریم شما که میدونید جیمین خیلی ضعیفه.
پارک با تعجب به جیمینی که تو بغلم افتاده بود نگاهی انداخت و گفت
پارک:باشه.. لازمم نیست دیگه بیاد چون نمیخوام حالش بد بشه.
جیمین رو بلند کردم و ار خونش اومدیدم بیرون.
همین که وارد ماشین شدیم. نامجون و من زدیم زیر خنده.
نامجون:وای جیمینا چقدر قشنگ صحنه سازی کردی حتی منم باور کردم.
_:فقط یک سئوال؟
نگاهی بهم انداختن.
_:چطور خوب اینقدر مثل دخترا جیغ میزنی؟اصلا انگار جوریه که عشق زندگیت مرده.
جیمین پس گردنی محکمی بهم زد.
_:هوش چرا میزنی؟
جیمین:دختر خودتی؟
لبخند شیطنت آمیزی زدم.
_:اخه تو بیشتر شبیه دخترایی. بدنی نحیف. باسن خوشفرم. لبای صورتی و خوردنی و....
دوباره زد پس کلم.
جیمین:منحرف... راه بیافتد
_:چشم
ماشین رو روشن کردم و راه افتادم.
نامجون:کجا میریم؟
_:به دیدن جئون
نامجون:خل شدی؟ چرا بدون نقشه میخوای بری پیشش؟
_:نترس نامی همه چی برنامه ریزی شده است.
نامجون:پس چرا من خبر ندارم
_:چون جناب عالی دیشب خواب بودی.
چشم غره ی به ما رفت و دراز کشید.
نامجون:هر وقت رسیدیم بیدارم کن
.... ویو جونگ کوک....
+:آوردیش؟
تهیونگ:آره... اوف خیلی چموشه هستش. دستم به فاک رفت.
با تعجب ابروم رو بالا دادم. پوفی کشید
تهیونگ:دستم رو همش گاز میگرفت.
خنده ی کردم.
+:کجاست؟
تهیونگ:اتاق کارت.برو ببینش
سری تکون دادم و به سمت اتاقم رفتم. درو باز کردم که یک چیزی سمتم پرتاپ شد سریع جاخالی دادم.
+:اوه اوه هیونگ اینقدر خشن نباش
... :تو و اون خرس گنده فقط میتونستید بهم بگید بیام پیشتون نه اینکه بدزدیم.
+:اخه کیف میده.
... :پس بیا منم یکم کیف کنم
بالشت رو از تخت برداشت و ستمت برداشت. حرکتی نکردم. بالشت به صورتم خورد.
+:نمیدونستم گربه ی من اینقدر وحشی شده.
هیسی کشید.
+:اوف بیخیال یونگی هیونگ
یونگی:چرا من رو اوردی اینجا؟
+:دلم برات تنگ شده بود. میدونی دو ساله ندیدمت. خیلی حرفا دارم باهات بزنم.—————––––––··· · · · ·
~ بابت تاخیرم معذرت میخوام
—————––––––··· · · · ·
أنت تقرأ
Jeon or park?
أدب الهواةJeon or park? ژانر:مافیایی...عاشقانه... کاپل اصلی:کوکمینیون(تریسام/جونگ کوک/جیمین/یونگی) کاپل فرعی:ویهوپ...نامجین جئون جونگ کوک برای خودش یک قلمروی داشت که با ورود رقیب جدیدی به نام پارک جیمین که میخواست قلمروش رو از چنگش در بیاره احساس ترس کرد پس ب...