میز بیلیارد کاپلminv

410 40 7
                                    

چوب بیلیاردشو روی میز گذاشت خم شد و با دقت به مسیر توپا نگاه کرد چند بار چوب روعقب و جلو کرد و درآخر ضربه زد.
توب آبی بعد از برخورد با کناره میز داخل تور افتاد.

با تشویق دوستاش صاف ایستاد وقولنج گردنشو شکوند.

با باز شدن در نگاهش رو به اون سمت داد. با دیدن پسرک مو مشکی که بین دو تا از قلدرای مدرسه قیافه ترسیده ای به خودش گرفته بود پوزخند شیطانی زد.

پسر موشکی با چشمای ترسیده همه افرادی که داخل اتاق بودن رو از نظر گذروند و در انتها روی پسر موبلندی که موهاشو از پشت بسته بود توقف کرد.

همونطور که تو چشمای پسر نگاه میکرد چوبشو روی میز گذاشت با اشاره سر به اونایی که تو اتاق بودن اشاره زد که بیرون برن.

خیلی سریع همشون خارج شدن.
حالا اون مونده بود و پسر مو مشکی.

+بیا جلو ببینم
پسر اما تکون نخورد.

+از من مینرسی؟!نترس کاریت ندارم
پسر با قدمهای کوتاه و آروم سمتش رفت و کنار میز ایستاد.

+سال چندمی؟
آب گلوشو قورت داد سعی کرد باهاش چشم تو چشم‌ نشه:۱۲

+هوم خوبه پس زبون داری اسمت چیه؟
_کیم تهیونگ
صورتشو نزدیک کرد:من پارک جیمینم تا حالا اسممو نشنیدی؟

پسر توی سکوت نگاش کرد.
عجب چشمای معصومی داشت کم کم داشت جیمینو تحریک میکرد

+شنیدم زیاد دردسر درست میکنی
دستشو روی گونش کشید:میدونی با آدمایی که پا رو دمم میزارم چیکار میکنم؟ ولی تو خیلی گوگولی هستی دلم نمیاد اذیتت کنم

پسر که تا به الان با چشمای معصومش داشت نگاه میکرد نگاهش رنگ شیطنت گرفت:هر کاری میخوای بکن من ازت نمیترسم.

توی یه حرکت سریع کمر پسر روی میز گذاشت‌و خودشم روش قرار گرفت

+تهیونگ تو پسر بدی هستی
_و پارک جیمین با پسرای بد چیکار میکنه؟
با اخم ریزی جیمینو نگاه کرد.

جیمین به صورتش با دقت نگاه کرد این پسر غیر قابل توصیف زیبا بود.
نگاهش از چشماش روی لبش اومد اون لبای کوچیک بدجور وسوسه کننده بود

+دوست داری بدونی؟
بی مقدمه لباشو روی لبای تهیونگ گذاشت.
و بالاخره موفق شد اسب وحشی رو به دام بندازه

کیم تهیونگ ماه ها بود عاشق و شیفته پارک جیمین پسر موبلوند و شرور مدرسه شده بود ولی خب نزدیک شدن به اون کار راحتی نبود.

حالا خوشحال از عملی شدن نقشش با چشمای بسته داشت از بوسیده شدن توسط جیمین لذت میبرد....

جیمین بعد از چشیدن طعم این لبا دیگه نمیتونست عقب بکشه دلش میخواست جلو تر بره. بوسه رو قطع کرد و سرشو بالا آورد.

وانشات های تک قسمتیWhere stories live. Discover now