Senario (taejin)

185 20 6
                                    

امروز تولد دوست پسرش بود به خودش توی آیینه نگاه کرد صبح که از خواب پاشد تصمیم گرفت موهاشو رنگ کنه عاشق سورپرایز کردن دوست پسرش بود.

وقتی تو آیینه نگاه کرد بنظرش بدم نشده بود.حالا که به موهاش رسیده بود و جلوش فر کرده بود رنگ بنفشش خوشگل تر دیده میشد.

با انگشت شصتش لایکی به خودش داد و سمت آشپزخونه رفت.
کیک روی سینی مخصوص گذاشت و با خامه صورتی مشغول تزئینش شد.

توت فرنگی‌های تازه و درشت که خودش دستچین کرده بود مرتب روی کیک چید.
«تو بی نظیری سئوکجین»

بعد از تشویق کردن خودش به سمت اتاقش رفت تا لباساشو عوض کنه. هودی صورتی رنگشو که همین چند روز پیش تهیونگ براش خریده بود رو پوشید

هارمونی موهای بنفش با رنگ هودیش فوق العاده بود درسته قیافشو کمی کیوت کرده بود ولی خب اون عاشق این بود که برای دوست پسرش کیوت بنظر برسه و خب موفقم شده بود.

با شنیدن زنگ خونه سریع دوید و در باز کرد.
کیکو از روی کانتر برداشت و منتظر اومدنش شد.
به محض اینکه تهیونگ توی دیدش قرار گرفت شروع کرد به خوندن شعر تولد...
«happy birthday to you»
«happy birthday to you»
«happy birthday happy birthday »
«happy birthday to you»

تهیونگ همون‌طور توی آستانه در خشک شده ایستاده بود خب اینبارم تونست غافلگیرش کنه اونم یک روز قبل از تولدش.
بعد از اینکه به خودش اومد تازه متوجه صورت دوست پسر شیرینش شد.

با لبخند مستطیلی همیشگیش جلو اومد:با خودت چیکار کردی سوییتی؟
جین لباشو غنچه کرد و با عشوه گفت:خوب نشده؟
تهیونگ به سرتاپاش نگاه کرد و لبشو با زبونش خیس کرد:می‌دونی، بیبی زیادی خوشگل شده و خب این براش عاقبت خوبی نداره
لپشو کشید و از کنارش رد شد.

جین با لبخند پشت سرش راه افتاد:کیک چی خوشگل شده؟
تهیونگ نگاهی به کیک انداخت و بعد با شیطنت بصورت دوست پسرش نگاه کرد: خوشمزه بنظر میاد فقط من موندم اول کیکو بخورم یا سوییتی رو
«بیا اول یه عکس یادگاری بگیریم »

جین با لبخند پشت سرش راه افتاد:کیک چی خوشگل شده؟تهیونگ نگاهی به کیک انداخت و بعد با شیطنت بصورت دوست پسرش نگاه کرد: خوشمزه بنظر میاد فقط من موندم اول کیکو بخورم یا سوییتی رو «بیا اول یه عکس یادگاری بگیریم »

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

به محض اینکه عکسو انداختن تهیونگ انگشت اشارشو توی خامه صورتی کیک زد و در حالیکه به جین نگاه میکرد با زبونش خامه رو لیسید.

یه توت فرنگی برداشت:توت فرنگی بخوریم؟  بین دندوناش گذاشتش و به جین اشاره زد.
جین بعد از گزیدن گوشه لبش سمت دهنش رفت و نصف توت فرنگی بیرون مونده رو داخل دهنش کرد.

حالا با تموم شدن توت فرنگی این لباشون بود که روی هم میلغزید......

سلام خوشگلا
میگم من چشم نخورم اینقدر فعالم🥰😎😁
ولی چه فایده سایلنت ریدرا که منو دوست ندارن حتی یه کامنت کوچولو برام نمیزارن ولی چه کنم من عاشق نوشتنم حتی اگر مخاطب نداشته باشم
مینو جونم تقدیم با عشق قول میدم بعدی بلند تر باشه

وانشات های تک قسمتیWhere stories live. Discover now