Part1

1.1K 96 14
                                    

من جئون جونگکوکم امگای ارشد وزیر.... اوه فراموشش کن الان دیگه فقط کوک ام پدر جون کوکی صدام میکنه ، پدر جون کیه؟ یه بخت خون ازدواج! توی این دوره ازدواج ممنوع باید پول در آورد، چطوری؟ من که از به هم رسوندن عاشقا پول در میارم، تو عاشقی؟ من میتونم به عشقت وصلت کنم، گور بابای ممنوعیت ازدواج فقط بهم اعتماد کن، من هیچ وقت گیر نمیفتم!

#قبل از اینکه بهت اعتماد کنن نظرت چیه یه سر به زندان بزنی جناب کوکی؟

اوه خب...گمونم اشتباه میکردم

......

ولی خب کی به کیه؟ راه برای در رفتن از اون چهاردیواری چوبی زیاده دیگه نه؟

حالا....

گوشتو بیار جلو، آفرین، فقط یادت باشه من نه شیادم نه کلاهبردار، من فقط یه نخم که دوتا عاشقو بهم میرسونه!

...............................................

-بازگشت چندین هزار بارت رو از اون چهاردیواری چوبی تبریک میگم

+آیگو پدر جون تو که دیگه باید بدونی تنها جرم من رسوندن عاشقاست!

پدر جون موهای خاکستری بلند داره، اون مرموز و خنده روعه، راستشو بخواید به نظرم هنوز راه داره که یکیو گیر بیاره تا بختشون رو به هم گره بزنم، اما چه کنیم؟ انگار حالا حالاها اسیر منه

کیسه سفید کوچولویی که پدر جون توی دستم گذاشته بود رو باز کردم، بالاخره پول رو جمع کردم

+وقتشه یه سر به پایتخت بزنیم پدرجون

+هانیانگگگگگ اورابونی داره میادددد

-تنها احمقی که وسط خیابون داد میزنه پایتخت اورابونی داره میاد ، فقط تو میتونی باشی کوکی

خنده سرخوشانه ای کردم و موهامو با ناز پشت گوشم انداختم، خب....اینا همش برا دوثانیه بود، دوباره صدامو انداختم روی سرم

+پیش به سوی هانیانگگگگگ

...............................................

صدای پچ پچشون تنها شکننده سکوت سالن قهوه ای رنگ با کفی های چوبی بود

_هی، به نظرت جواب میده؟

&من شنیدم هیچ مردی نمیتونه جلوی این دختر دووم بیاره

_اما اگه روی امپراطور جواب نده ....

&دیگه هفت سال شده، امکان نداره جلوی این دختر وا نده مگه اینکه اون پایینی رو نداشته باشه

_آره مثل تو که نداریش

&هی به چی نگاه میکنی بانوی دربار!

_به چیزی نگاه نمیکنم خواجه اعظم ، برید دختره رو بیارید تا چای رو سرو کنه

خواجه اعظم، اوه بله، خدمتکار چندین ساله امپراطور....حکم پدرشو داره، البته اگه توانایی پدر شدن داشت....بگذریم، بانوی دربار وو یون یه بانوی زیبای عاشق با یه پسر دوست داشتنی...هوم خب حداقلش قبل از اینکه توی این خراب شده ۲۵ سال گیر کنه و بشه مادر نداشته ولیعهد و الانم امپراطور!

The Forbidden Marriage/vkookWhere stories live. Discover now