امروز سه شنبه بود و یونجون و سوبین درگیر درست کردن کیک و غذا برای فردا و تولد یونجون بودن
از شنبه به همه بچه ها گفتن که چهارشنبه تولد یونجونه و اگه خواستن میتونن بیانهمون روز که به همه گفتن،لیا.. دختری که روز اول یونجونو با نگاهاش خورده بود با ذوق تو بغل یونجون پرید و تولدشو زودتر تبریک گفت
و خدایا.. سوبین چقدر ازش متنفره!
ولی خوشبختانه یونجون متوجه حرص خوردن سوبین شد و بهش این اطمینانو داد که هرچقدرم که لیا خودش رو به یونجون بچسبونه
سوبین براش اولویته و لیا هیچ جایی تو زندگیش نداره
نه به عنوان همکلاسی
و نه به عنوان دوست و ..سوبین درحال درست کردن کیک و یونجون درحال پختن غذا بود
یونجون در همین حین رفت و از پشت سوبینو بغل کرد
-سوبینی خسته نشدی؟
+نوچ خسته نشدم
فقط امیدوارم کیکه بدمزه نشهیونجون چونهاش رو روی شونه سوبین گذاشت
-مگه میشه کیکه تو بدمزه بشه؟
و شونهاش رو بوسید
سوبین با حس لبای یونجون رو شونهاش لرزید
یونجون همیشه با کاراش قلبشو گرم میکرد و البته، باعث لرزشش هم میشد..-----------------------------------------
بالاخره روز تولد یونجون شده بود
و سوبین بیشتر از یونجون هیجان داشت
از مدرسه برگشته بودن و داشتن خونهرو تزئین میکردن که سوبین یادش افتاد برای یونجون کادو نخریده
بدون اینکه لباساش رو عوض کنه فقط رفت پیش یونجون و بهش گفت که میخواد برای کیک شمع بگیره
و از خونه خارج شد..دستش رو روی سرش گذاشت و هوفی کشید
+براش چی بگیریم..
داشت به مغازه ها نگاه میکرد که
چشمش به دستبندای کاپلی افتاد..+این حرف نداره!
و وارد مغازه شد
×خوش اومدید
سوبین تشکر کرد و رفت سمت دستبندای کاپلی
فروشنده هم کنارش ایستاد×چیز خاصی مد نظر دارید؟
+اوه.. بله
و به دستبندای کاپلی روبهروش اشاره کرد
+میخوام برای تولد یکنفر ازین دستبندا بگیرم
ولی نمیدونم کدومشونو بگیرمزن لبخند زد و به یکی از دستبندا اشاره کرد که طرح ساده ای داشت و رو هرکدوم یدونه ستاره بود
×خب، اگه فقط دوستته این یکیو میتونی برداری
یونجون نگاهی به دستبند کرد
+خیلی سادست.. و اون فرد..
×بیشتر از یک دوسته برات؟
درسته، یونجون برای سوبین بیشتر از یک دوست بود
با اینکه تاحالا دوستی نداشته ولی میدونست اون حسی که ینفر به دوستش داره با حسی که خودش به یونجون داره فرق میکنه
با اینکه روش نمیشد بگه ولی خب..
YOU ARE READING
still with you
Fanfictionوضعیت: درحال آپ.. writer: Luka couple: Yeonbin Genre: school life, romance, smut سوبین پسر خجالتی و درونگرایی که هیچ دوستی نداره ولی با ورود یونجون به زندگیش، زندگیش از یکنواختی در میاد سوبین و یونجون با وجود اینکه به تازگی باهم آشنا شدن ولی دوستا...