من اومدم با یک ترجمه دیگه....✌️بعداز ترجمه شاهکار unbelievers, تصمیم گرفتم اینکار رو ادامه بدم....
باورتون نمیشه اگر بگم که فندوم لری استایلینسون پرقدرت ترین فندوم همه دوره هاست!!!
بعضی از فن فیکشنهاش بیشتر از سی میلیون خواننده داشته!
باعث افتخاره که بخشی از این فندوم هستم....
خب، بریم سراغ دومین داستانی که براتون ترجمه کردم.....
امیدوارم بخونید و لذت ببرید....
فالو،لایک و کامنت یادتون نره.
منو توی اینستاگرام میتونید پیدا کنید👇
Insta: larry.cupcaks💚💙
"یه چیزی همیشه برام سوال بوده!!!!"
صدای نایل بود که به لویی نگاه میکرد و روی مبل لَم داده بود.اونا باهم زندگی میکردن..."تو بعداز چندبار آنال سکس داشتن با دخترا فهمیدی گِی هستی؟؟؟؟ اینکه از سکسِ مقعدی بیشتر لذت میبری تا از یه جای دیگه؟؟؟"
"نایل!! الان با این چوبدستی مادربزرگت میکوبم تو سرت!!"
"نه! جدی میپرسم! چون من از وقتی که تو رو شناختم گِی بودی. و این همیشه برام سوال بود...."
"خب که چی؟! نه..... از اون طریق متوجه نشدم گِی هستم...."
"اوه....اوکی"
لویی اخمی کرد...نایل صمیمی ترین رفیقش بود.اونا توی دانشگاه لندن باهم آشنا شدن و از اون موقع به بعد بهترین دوستن. و باهم یه خونه اجاره کردن.
نایل ایرلندی بود ،و درست مثل لویی صداش بلند و پرحرف بود. برای هم عالی بودن. عاشق پارتی گرفتن و کلوب رفتن بودن...."خب،چطوری اتفاق افتاد؟!"
"وقتی فیلمهای پورن نگاه میکردم متوجه شدم که از تماشای پسرا بیشتر لذت میبرم تا دخترا...."
به همین سادگی. لویی اصلا براش مهم نبود بقیه چی فکر میکنن.. خیلی وقت بود سرش تو زندگی خودش بود، و هرکاری رو که دوست داشت انجام میداد. اولاش در کنار پسرا، گاهی اوقات با دخترا هم میخوابید.ولی بعداز مدتی، احساس کرد با دخترا اصلا نمیتونه.....
نایل شونه هاشو بالا انداخت و نوشیدنیشو سر کشید.لویی بعداز کلاسهاش توی کافی شاپ کار میکرد. و نایل هم توی یک الکتریکی مشغول بود.
"صرفا جهت اطلاع، امشب شانا هم باهامون میاد کلوب."
"وای نه! نایل نه!!!"
"ولی اونکه دختره خوبیه! چندباری باهم خوابیدیم."
"نایل اینکارو نکن. قانونمون چی بود؟؟"
"اینکه فقط یک شب، و بدون هیچ حسی...."
"دقیقا!!! اگر اینجوری ادامه بدی،احساساتت هم درگیر میشه و دردسر میشه!"
"فعلا که همچین حسی بهم دست نداده. فقط امشب لویی.باشه...."
YOU ARE READING
yOu, yOu, yOu... L.S
Fanfiction"پسر بدنامِ یک گروه بزرگ، دیشب کلوب رو با یه پسر ناشناس ترک کرد.." این متن، تیتر اول خبرها بود... و عکس یه پسر موفرفری، چشم سبز با یه شلوار جین بسیار چسبون ،زیر مطلب دیده میشد. هردوتاشون چند لحظه ای روی خبر مکث کردن... "این همون.....؟" لویی اخم کرد...