yOu, yOu, yOu... L.S

پارت سوم، چی به دیکتون انگیزه میده؟

"لوووووووییییییییی!!!!"

نایل کنار کانتر آشپزخونه ایستاده بود. یه بطری آبجو تو دستش و شانا توی بغلش...

پارتی گرفته بودن. خونه شلوغ و بهم ریخته. کف زمین پر از لیوان و دستمال، صدای موزیک به آدم سر درد میداد. بعضیا توی آشپزخونه مشغول شات زدن، بعضیا هم توی سالن میرقصیدن و بازی میکردن. توی دستشویی هم چند نفر شیطونی میکردن.....
از نظر نایل یک مهمونی تمام و کمال بود.

"جیییییمز نایلرررر" لویی حسابی از دست رفته بود. مست و پاتیل افتاده رو مبل. "بدو بیا اینجا با من یه شات بزن..."

"آی آی کاپیتان..."
نزدیک بود از روی صندلی بیفته، لویی خندش گرفت. شیشه های وودکای خالی روی میز بودن.برای خودش و نایل نوشیدنی ریخت. به یه پسری که داشت شبکه های تلویزیون رو بالا پایین میکرد گفت که ازشون عکس بگیره. شاتهاشونو بالا گرفتن و لبخند زدن....

"بسلامتی این هفته ی فاکینگ عالی!"

"بسلامتی فالوورهای جدیدم!!"
خندیدن و شاتهاشونو بهم زدن و سر کشیدن...

"نایل! تو چهارتا چشم داری!"

"واقعا!؟؟!! تو واقعا مستی رفیق! خواهشا فقط بالا نیار!"
لویی رو همونجا گذاشت و با شانا رفت طبقه بالا.
لویی هم با موبایلش مشغول شد. بعداز چند دقیقه تلاش،بالاخره تونست وارد توویتر بشه.

The Tommo:
"ما هم بضعی شبا کارای احقمانه میکنیم.."

"باید ازتون بخام که هیشوقت وید نکشید... اصلا خوب نیس..."

آنی:
"تومو!! فکر کنم مستی!"

The Tommo:
"هاهاها.....آره"

"لووووییییی، میخوام باهات باشم.."

"سلام دارِن! تو هم مستی پسر. برو یه آب به صورتت بزن."

"لویی،بیا با من باش.."

"دارِن! به خودت بیا.تو که گی نیستی !"

"اوه، اره. درست میگی"

لویی بلند شد و سعی کرد سریع فرار کنه. ولی دارِن بازوشو گرفت و محکم کوبوندش به دیوار. لبهاشو روی لبهاش فشار داد. لویی شونه هاشو گرفت و سعی کرد به عقب هلش بده و از خودش جداش کنه. که یکهو یکی محکم با بطری پلاستیکی زد تو سر دارِن.

"هی عوضی! دست از سر رفیقم بردار! اون خودش یکی رو داره."

دوتا از هم جدا شدن و لویی تند تند لبهاشو پاک میکرد، یجوری که انگار میخواد بالا بیاره....

"چی میگی نایل! من کسی رو ندارم!"

"چرا،داری.هری"

"نه نایل! خفه شو لطفا!"

"ولی اونم توی توویتر فالووووووووت کرده!"

"خب که چی! به این معنی نیست که قراره اتفاقی بیفته."