کوک:(به جز من جایی برای نگه داشتن نیست. سفت بگیر تایگر!)
با پاش موتور رو هل داد و حرکت کرد. با وارد شدن به خیابون اصلی موتور مثل موشک از جاش کنده شد. سرعت زیادش باعث شد موهام بهم ریخته تر بشه و روی صورتم بریزه.
جرات نداشتم دستم رو برای عقب زدن موهام از روی عینک، که جلوی دیدم رو گرفته بودن، از کمرش جدا کنم. حدس میزدم اگه بخوام سرم رو بلند کنم و از روی شونه هاش به جلو نگاه کنم، شیشه عینکم پر از حشرات مرده خواهد شد.
وقتی موتور رو نگه داشت، تقریبا خودم رو روی زمین پرت کردم.
ته:(تو دیوونه ای!)
خنده ای کرد و با دستاش موهاش رو مرتب کرد و گفت:(سرعتم مجاز بود!)
ته:(آره اگه تو اتوبان بودیم!)
درحالی که منی رو که داشتم سعی میکنم گره بین موهام رو با دست باز کنم نگاه میکرد،خنده ای کرد و به سمت در رستوران راهنماییم کرد و گفت:(مگه من میزارم اتفاقی برات بیوفته، تایگر؟)
درحالی که سرگیجه داشتم، فقط از کنارش رد شدم و سریع تر داخل شدم. بوی سرخ کردنی و ادویه و همینطور عطر هایی که داد میزد "فیک" هستن، با ترکیب سر صدای های بازیکنان فوتبال دانشگاه و خانواده هایی که سعی میکردند به زور به بچه های لوس شون غذا بدن، کاملا محیط رستوران رو در بر گرفته بودن و نمیشد صدای خرده نون هایی که موقع رد شدن از فرش قرمز بزرگ ورودی، زیر کفش ها صدا میداد رو ندیده گرفت.
روی گوشه ای ترین میز دونفره نشستیم و سعی کردم با خوندن منو، حضورش رو باز هم نادیده بگیرم، انگار نه انگار که اون منو دعوت کرده!
دختر گارسون که از حضور جونگکوک مست بود از کنارمون رد شد و دستش رو از روی سینه تا شونه جونگکوک مالید، "جونگکوک" گفت و رد شد.
عالیه! اینجا هم از دست هرزه هاش آرامش ندارم!
با لحنی که سعی کردم احساس چندش آوری که داشتم رو غلیظ نشان بده گفتم:(همیشه میای اینجا؟)
نگاهم کرد، بعد دست هاش رو روی میز گذاشت و گفت:(قضیه چیه تایگر؟ کلا از مرد ها بدت میاد یا فقط با من اینطوری هستی؟)
ته:(فقط با تو!)
از رک بودنم خنده اش گرفت.
کوک:(درکت نمیکنم! تو اولین پسری هستی که سعی نمیکنه برای خوابیدن باهام تلاش کنه!)
ته:(فکر میکردم فقط دخترا رو میکشی زیرت؟)
کوک:(با پسرای زیادی نخوابیدم، راستش پسرای اینجا از من خوششون نمیاد چون دوست دختراشون یک بار با من بودن و پسرای گی هم چون دوست پسراشون جذب من میشن، نمیان سمتم! و یک دلیل دیگه اش هم اینه که یک آسیایی تونسته دوست دختراشون رو اغوا کنه!)
YOU ARE READING
Lucky 🍀 Thirteen | KOOKV
Romance(سیزده خوش شانس🍀) تهیونگ پسر خوبیه. نوشیدنی نمیخوره، محافظه کارانه لباس میپوشه و از دردسر دوری میکنه. ولی چرا؟ آیا به گذشته اش ربط داره؟ گذشته ای که خیلی وقته دور انداخته... جونگکوک خودِ دردسر عه! یه بوکسور زیرزمینی که همه روابطش از یک شب بیشتر نشد...