فرمانده جئون هیچوقت فکرش رو نمیکرد که تونسته باشه توجه شاهزادهی مغرور کشورش رو به خودش جلب کنه و اونجایی متوجه این قضیه شد که شاهزاده درخواست گردش در جنگل بدون محافظ کرد و فقط خواست که فرمانده همراهش باشه و وقتی از جلوی دید نگهبانان محو شدن، جیمین جونگکوک رو هول داد و کوک که به پشت روی زمین افتاده بود، با تعجب به لخت شدن شاهزاده خیره شد.
_ چیک..چیکار میکنین سرورم؟!
جیمین لبخند پرغروری زد.
_ دارم بهت میگم که مال منی.
💜💛