Kookmin

72 11 0
                                    

_ من اومدم!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

_ من اومدم!

جونگ‌کوک پر انرژی وارد خونه شد و حضورش رو به همسرش اعلام کرد.
امروز با موفقیت یه پروژه رو پشت سر گذاشته و کلی پول به جیب زده بود و از خوشحالی برعکس همکارهاش که به بار رفته بودن، خودش رو سریع به خونه‌ی گرم و همسر زیبا و کودک نازش رسونده بود تا با اون‌ها خوشحالی کنه ولی وقتی سکوت خونه رو دید، با نگرانی نگاهی به اطراف انداخت و تا خواست جیمین رو صدا بزنه که با دیدن صحنه‌ی روبه‌روش نفسش از شدت شوق و علاقه حبس شد.

اگرچه بارها این آغوش پرمحبت و خواب عمیق اون دوتا رو دیده بود ولی جونگ‌کوک هیچوقت نتونسته بود این خوشبختیش رو هضم کنه.

لبخندش بزرگ‌تر شد و بی‌صدا با درآوردن کت و کراواتش به سمت آشپزخونه رفت.

تصمیم گرقت شام امشبشون رو خودش درست کنه تا وقتی که جیمین از خواب بلند میشه دیگه زحمت غذا روی دوشش نباشه.

امشب برای همشون فوق‌العاده‌تر از بقیه‌ی شب‌ها بود.

💜💛

🎲Where stories live. Discover now