Kookmin

69 11 0
                                    

جونگ‌کوک تموم این مدت طولانی، از دور به کسی که از اعماق قلبش عاشقش بود، نگاه کرده و حسرت خورده بود ولی دیگه نمی‌تونست ساکت بمونه و اجازه بده که احساس کشنده‌ش اون رو نابود کنه و نتونه که جیمین رو به دست بیاره

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جونگ‌کوک تموم این مدت طولانی، از دور به کسی که از اعماق قلبش عاشقش بود، نگاه کرده و حسرت خورده بود ولی دیگه نمی‌تونست ساکت بمونه و اجازه بده که احساس کشنده‌ش اون رو نابود کنه و نتونه که جیمین رو به دست بیاره.

و حالا اینجا بودن.

جونگ‌کوک بدون اینکه به عواقب حرف‌هایی که می‌زد فکر بکنه، همه‌ی علاقه‌ش و همه‌ی سختی‌هایی که توی این سه سال کشیده بود رو توی صورت جیمین فریاد زده و درآخر به گریه افتاده بود.

انتظار شنیدن حرف‌های رکیک و یا حتی سیلی از جانب جیمین رو داشت، اما هیچوقت تصور نمی‌کرد که جیمین با نزدیک شدن بهش، لب‌هاش رو آروم به لب‌های خودش بکشه و بوسه‌ی معصومانه‌ای روشون بذاره و زمزمه کنه.

_ این بهترین لحظه از زندگیمه.

💜💛

🎲Where stories live. Discover now