جونگکوک جیمین رو طوری توی آغوشش حبس کرده بود که جیمین حتی به سختی میتونست نفس بکشه.
این چیز جدیدی نبود.
این کار همیشگی جونگکوک بود ولی چیز جدیدی که جیمین حس میکرد، این بود که جئون کوچولو توی شلوار تنگ جونگکوک بیدار شده و منتظر این بود که بهش توجه بشه!شاید به همین خاطر بود که جونگکوک با نگاهی خمار به چشمهای آرامشبخش جیمین خیره شده بود..
💜💛