part 01* The new trainee

84 10 6
                                    

_-_-_-_-____-------_____-

همه میگن ما خیلی شبیه همیم و حتی شاید این سرنوشت بوده که باعث شده ما دوتا همو ببینیم...
راستش من خیلی به سرنوشت اعتقاد ندارم اما توی این یه مورد امیدوارم که واقعا وجود داشته باشه. میپرسین چرا؟

اوه! خب من کیم سوهوام و کسی که دربارش حرف میزنم؟ خب اون... جونمیونه؛ پارک جونمیون ، کسی که دوسش دارم!
از کی دوسش دارم؟ خب... من از ۲۰ سالگیم توی این شرکت کار میکنم و الان ۲۵ سالمه و اون... خب اون ۲۴ سالشه و دو ساله که اینجا کار میکنه! ولی اینکه از کی عاشقش شدم... هممم خب راستش من تا قبل از اینکه اونو ببینم به عشق در نگاه اول اعتقاد نداشتم اما خب اون باعث شد که باورش کنم... پس می‌تونم بگم از همون لحظه‌ی اول؟ ولی با این حال این خیلی کلیشه ای بنظر میرسه... اما خب راستش ما دوتا خیلی شبیه همیم و شاید این همون دلیلیه که باعث شد از همون لحظه‌ی اولی که دیدمش جذبش بشم و کم کم این کنجکاوی درباره‌ی اون به حسی که الان دارم تبدیل بشه...

دو سال قبل:
''
خمیازه میکشه*
+چقدر امروز خسته کننده‌س...کاش یه اتفاق جالب بیفته

به سمت قهوه ساز میره و لیوانشو زیر اون قرار میده و همین که میخواد روشنش کنه صدای جونگین رو می‌شنوه

~هی سوهو!
به طرف صدا برمیگرده و همکارشو میبینه که با عجله داره به سمتش میدوئه!

+جونگین! چه خبره؟ چرا میدوئی چیزی شده؟ باز رئیس گفته که باید بیشتر روی پروژه کار کنیم؟

~نه نه...
خودشو به میز تکیه میدن تا نفسی بگیره
~چرا همش به بدترین چیزا فکر میکنی آخه؟ خب حالا این مهم نیستش-
کارآموز جدید شرکت رو که قراره تو بخش ما کار کنه دیدی؟

+برای اینکه هر وقت یهویی منو صدا میکنی خبرای بد میدی! کارآموز جدید؟ شنیده بودم که قراره کارآموز جدید استخدام کنن پس امروز بالاخره کارشو شروع میکنه... امیدوارم مثل تو تنبل نباشه و همش به بهانه دیدن دوست پسرش کاراشو به همکاراش نسپاره!

~هی! من فقط چند دفعه ازت خواستم که بهم لطف کنی پس انقدر بدجنس نباش! حالا اینا مهم نیست...کارآموزو دیدیش یا نه؟

+ من بدجنس نیستم فقط حقیقتو گفتم...
نه ندیدمش چطور؟

~پس آب دستته بزار زمین چون باید ببینیش! باید ببینیش تا بفهمی چرا با عجله تا اینجا دوییدم!

و دست سوهو رو میگیره و دنبال خودش تا بخش حسابداری شرکت میکشه

+جونگینا دستم کنده شد آروم تر!

وقتی که دید جونگین جوابی نداد دوباره با صدای بلندتری صداش کرد

+هی نینی با تو دارم حرف میز-

سوهو با دیدن کارآموز جدید حرفشو نصفه ول میکنه و بهش خیره میشه

~حالا فهمیدی که چرا انقدر عجله داشتم که ببینیش؟

سوهو میتونست به راحتی نگاه بقیه رو حس کنه که بین خودش و کارآموز جدید میچرخید و خب... بهشون کاملا حق میداد... اون پسر دقیقا شبیه خودش بود!مثل اینکه دو تا سوهو وجود داره...

''
''

لطفا اگه دوست داشتین ووت بدین تا منم برای نوشتن پارت بعدی انرژی بیشتری داشته باشم^^

If I could be youWhere stories live. Discover now