=تو اینجا چیکار میکنی مامان...
•پسرم چرا یه طوری حرف میزنی که انگار بار اوله میام خونهت
بعدشم گفتی قراره این یه ماهو روی پروژه کار کنی پس منم گفتم لابد سرت شلوغ میشه برات غذا اوردم که این مدتو بخوری بقیش توی ماشینه بدو بیار=مامان... واقعا اینهمه لازم نیست-
+سلام خانم جانگ!
با دیدن سوهو ، مامان ییشینگ برای لحظهای تعجب کرد.
•پسرم این آقا پسر کیه؟ بهم گفته بودی تنهایی..
ییشینگ سریع رفت کنار سوهو
=اوه بهت نگفته بودم؟ راستش قراره این پروژه رودو نفری انجام بدیم. بزار معرفیش کنم.
بعد رو به سوهو کرد
=سوهو همونطور که فهمیدی این مامانمه
و بعد اروم زمزمه کرد
=دلیل بزرگ بودن خونه من هم هست بعدا بهت میگمبعد رو به مادرش ادامه داد
مامان ایشون سوهوعه همکار من که-•باید بهم میگفتی گه قراره با دوستپسرت با هم رو پروژه کار کنین! غذاهایی که آوردم برای جفتتون کافی نیست!
ییشینگ همینطور مات مونده بود
=مامان... اون دوست پسر من نیست ما فقط همکار همیدیگهایم و قراره رو پروژه با هم کار کنیم همین
ممکنه این حرفت باعث بشه که معذب بشه...سوهو هم که مثل اون که با حرف مامانش تعجب کرده بود سریع به خودش اومد و سعی کرد با خندهای قضیه رو جمع کنه
+ هاهاها ییشینگ مشکلی نیست ممکنه همچین سوءتفاهم هایی به وجود بیاد..!
مامان ییشینگ با شنیدن حرف اون دونفر گفت
•آه عام خب من فقط فکر کردم که شما دوتا... ولی خب عیبی نداره همه اولش فقط دوست و همکارن یواش یواش اتفاقای دیگهای میفته..
بعد وارد خونه شد و در همین حین چشمکی به اونا زد
ییشینگ که دیگه نمیدونست از دست مامانش چیکار کنه سریع رو به سوهو کرد تا عذرخواهی کنه
=سوهویا... مامانم واقعا منظوری نداره امیدوارم ناراحت نشی..
+از چی باید ناراحت بشم اخه... نیازی نیست برای هر چیزی معذرت بخوای شینگ
و برای عوض کردن جو سریع لبخندی زد و دستشو گذاشت روی شونهی اون
+بنظرم بهتره برگردیم داخل خونهبعد با یادآوری چیزی ایستاد و رو به ییشینگ کرد
+راستی گفتی دلیل اینکه خونه بزرگی داری هم مامانته..ییشینگ با شنیدن حرف سوهو اهی کشید
=اره... همونطور که گفتم یه جورایی مامانم تحمل دوری منو نداشت واسه همین خیلی وقتا میاد اینجا پیش من میمونه و خب برای همین هم خونهم بزرگه... بیشتر از خونه مجردی احساس میکنم خونهم خونهی مادر فرزندیه...
YOU ARE READING
If I could be you
Fanfictionجونمیونا، نگاه من همیشه به تو بود در حالی که تو داشتی به اون نگاه میکردی، یعنی هیچوقت امکانش نبود که کسی که با عشق بهش خیره بودی ، من باشم؟ couple: HunHo genre: romance, angst ، slice of life