💉🖤📂
#BCLProject
𝐏𝐚𝐫𝐭: #13حساب روزایی که توی متل گذرونده بودن از دستشون در رفته بود. یه جورایی، اینجا زندگی میکردن! البته به طور موقت، تا زمانی که بتونن برگردن آمریکا... با یه هویت جعلی!
حالا هم روزای پایانیِ بهار بود. چندین ماه از اتفاقات فرار گذشته بود. اون شبِ طولانی، بن تونست سر وقت به شهر برسه و با هر بدبختی بود واسه کستیل آنتی بیوتیک گیر بیاره. البته که مجبور شد جیب یه نفر رو بزنه تا بتونه از داروخونه دارو بگیره. به هرحال، نه پول داشت و نه راه دیگهای. کاملا به موقع بود وگرنه زخم عفونت میکرد و ممکن بود کستیل توی تب بسوزه.
بن به قولی که به خودش داده بود عمل کرد و شد بالِ پروازِ فرشته برای نجاتِ جفتشون. بعد از اون شب، چندین روز آواره بودن تا تونستن یکم پول جور کنن و برن به متل.
بن از فرصت استفاده کرد و توی انباری که نزدیکی متل بود مشغول به کار شد. حقوق روزمزد توی اون شرایط خیلی به کارش میومد هرچند که بن اصلا به این چیزا عادت نداشت. کستیل معمولا از این یه جوک ساخته بود که یه پسر ناز پرورده نمیتونه کار کنه. معمولا آخرش هم به یه فحش از طرف بن ختم میشد. اما خب کستیل راست میگفت! بن واقعا یه بچه پولدار با زور زیاد بود.
کل این مدت هم کستیل سعی کرده بود با دوستای قدیمیش توی آمریکا ارتباط برقرار کنه تا پاسپورت جور کنه یا هر راهِ دیگه برای برگشت. اما خب بیدردسر هم نبود... چون تحت تعقیب بودن و همین کارشون رو سخت میکرد. ولی تمام این سختیها باعث نمیشد متوقف بشن! اونا پر قدرتتر از همیشه ادامه میدادن چون این تازه آغاز ماجراشون بود. فصل جدید و تازهای از زندگی جفتشون.
حالا، توی متل، بن توی حمام بود و کستیل تازه به خونه برگشته بود... به همراه یه پاکت توی جیبش.
با ندیدنِ اون، صدا زد "بن؟ کجایی؟"
"اینجام! لخت منتظرتم"
انگار داشت شامپو میزد چون صدای آب نمیومد. و البته دعوتش نشون دهنده این بود که کارش تمومه اما زیادی داره بهش خوش میگذره.کستیل بلند جوابشو داد "خفه شو!"
صدای خنده بن از توی حمام شنیده شد. اون عاشق این بود که سر به سر کستیل بذاره، حتی با وجود اینکه کس سعی میکرد وانمود کنه خوشش نمیاد. بن به معنای واقعی یه لاشی هوسباز بود و کستیل یه دکتر خشک و رسمی. ترکیبشون یجورایی عجیب ولی جالب بود. دو قطب مخالف که هیچ تفاهمی نداشتن و خدا میدونست قدرت عشق چقدر زیاده که باعث شده به راحتی کنار همدیگه زندگی کنن و لذت ببرن.
کستیل پاکت رو از جیب ترنچ کتش درآورد و انداخت روی تخت و خودش هم همونجا نشست. چند دقیقه بعد، بن با صورت اصلاح شده، درحالی که فقط یه حوله به کمرش بسته بود و قطرات آب از گردن تا روی سینهش سُر میخورد از حمام بیرون اومد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
BCL Project (Sodier boy X Castiel)
Fanfic(Destiel) AU from The Boys series -خلاصه: بعد اینکه به 'سولجر بوی' خیانت میکنن و اونو تحویل روسیه میدن، روسها روی سولجر بوی آزمایشهای وحشتناکی انجام میدن... اما چی میشد اگه یکی از دکترها یعنی 'دکتر کستیل نوآک' دلش به حال سربازِ آمریکایی بسوزه؟... ...