side 21

218 48 121
                                    

با شنیدن صدای دوش به سمت سرویس اتاق رفت و چون نمیتونست در رو باز کنه با مشت به در کوبید و باز صدا زد:
- دی دی
یکم بعد صدای دوش قطع شد و در باز شد و یونگی از لای در نگاهی به ماهان انداخت و گفت:

- هانی اینجا چیکار میکنی؟
- دی دی جوجو بازی
- میخوای حمومت بدم؟ خیلی خب باشه بیا اینجا

تا قبل از این فقط میخواست یه دوش سریع بگیره و برای تمیز کردن خونه برگرده اما ماهان از دوش خوشش نمیومد بنابراین شیر مربوط به وان رو باز کرد و در حالی که منتظر پر شدن وان بود لباس های ماهان رو در آورد و بغلش کرد تا همراه هم وارد وان بشن جوجه بادی زرد رنگ ماهان رو دستش داد و پرسید:

- دوست داشتی با ددی حموم کنی؟
ماهان در حال بازی با اردکش بی اهمیت جواب داد
- دی دی ما... بابا دی دی نه
یونگی حتی به چیزی که منظور ماهان بود نزدیک هم نشد:

- دلت میخواد فقط واسه خودت باشم؟ نمیخوای دیگه ددی بابایی هم باشم؟ ولی بابایی اینجوری غصه میخوره ها ددی نداشته باشه
- بابا دفت دی دی مال ما... دی دی تججو بو نیسش بابا دا دا دا

کلمه غر زدن رو بلد نبود برای همین برای توضیحش انگشتش رو با اخم و تهدید امیز تکون داد و سه بار پشت هم دا رو گفت
از ادای ماهان یونگی به خنده افتاد لپای اویزون پسرش گاز ریزی گرفت و گفت:

- خب پس بابات گفت دیگه ددی رو نمیخواد حسابی کفرش دراومده مگه نه؟ چه بهتر اینجوری یادش میره امروز سالگرد ازدواج مونه
ماهان دست از سر اسباب بازیش برداشت و سمت یونگی  چرخید و گفت:
- دی دی بابا بو

- باشه پسر شیپرم بابات رو هم بوس میکنم اما به وقتش باشه؟ فعلا بذار یکم حرص بخوره وقتی کفری میشه خیلی کیوت میشه
ماهان سری تکون داد و نگاهی به اسباب بازیش که با حرکت اب ازش دور شده بود انداخت و به جای اینکه دنبال اردکش بره یه اسباب بازی جدید همون اطراف برای خودش پیدا کرد

با برداشتن اسباب بازی جدیدش یونگی با صدای بلند به خنده افتاد و گفت:
- دقیقا کپی باباتی چطور جرات میکنه بگه تو به من رفتی؟
ماهان اما الان درگیر مسئله دیگه ای بود اسباب بازی جدیدش با دقت بررسی کرد و بعد پاهای گوشت آلودش از هم باز کرد و در حال بازی کردن با اسباب بازی مینی سایزش با ناراحتی نق زد:

- چوچیک
یونگی از حرف مینی متینش به خنده افتاد و در حال نوازش موهای خیس فرفریش با خنده گفت:
- نگران نباش پسر بابا بزرگ که بشی بچه اژدهات هم بزرگ میشه بعدش اون بابای به خیال خودش دختر بازت بهت یاد میده چطور ازش برای پسر بازی استفاده کنی نگران این چیزا اصلا نباش

ماهان سمت یونگی برگشت چشم های سبز مظلوم نماش رو به چشم های یونگی دوخت و در حالی که دستاش به علامت ندونستن بالا میاورد پرسید:
- بوجوگ؟

hurt like hell new versionOù les histoires vivent. Découvrez maintenant