part 124

155 39 126
                                    

دقیقا توی اون لحظه داشت به این فکر میکرد که با زنی که یک سال و نیم تمام از خواهرش سو استفاده کرده بود و حتی الان هم داشت اذیتش میکرد باید چیکار کنه که درسش رو خوب یاد بگیره اما الان با دیدن چشم های خیس تنها دختری که عاشقش بود نمی تونست رو هیچ چیز دیگه ای بجز این چشم های خیس و لحن ملتمسش که قسمش میداد تمرکز کنه بنابراین بدون فکر خم شد و چشم های خیس و مظلوم دختر مقابلش رو بوسید و بعد از بغل گرفتنش با لحن آرومی گفت:

- باشه عزیزم کاریش ندارم تو فقط گریه نکن
سروه شوکه شد هیچ وقت نشده بود که کسی اشکش رو ببوسه تمام عمرش بجز این چند سال اخیر تنها و دور از برادراش زندگی کرده بود و هیچ وقت نمیدونست طعم حمایت های برادرانه انقدر شیرینه و حالا بخاطر حس این حمایت واقعا نمیدونست باید چه واکنشی نشون بده
متین که خشک شدن خواهرش رو دید سمت هاجین برگشت و کوتاه و دستوری گفت:

- برو لباست رو بپوش بیا سروه رو برسون خونه
تازه اینجا بود که هاجین بالاخره از بهت بیرون اومد و فهمید تا الان فقط با یه پارچه دور تنش جلوی متین ایستاده فوری و بدون حرف به سمت اتاق خصوصی سروه دوید با رفتنش سروه دوباره به التماس افتاد:
- من نمیرم اگه برم میخوای...

سکوت کرد دقیقا نمیدونست متین میخواد چیکار کنه اما هرچی بود خوب نبود متین لبخندی زد اشکایی که باز راه افتاده بود رو با ملایمت پاک کرد و آروم گفت:

- من جون تورو قسم خوردم سروه این بار رو کاری باش ندارم پس نگران نباش باشه؟
- پس چرا میخوای منو بفرستی خونه؟ چیکارش میخوای بکنی؟

- هیچی فقط زنگ میزنم منیجرش بیاد دنبالش
- نمیخوام خودم زنگ میزنم تو شمارش رو نداری
- باشه اگه اینجوری خیالت راحت میشه خودت زنگ بزن

سروه با دست های لرزون گوشیش رو برداشت و شماره گرفت همون لحظه هاجین در حالی که لباس پوشیده بود برگشت توی سرش کلی سوال از متین که با چشم های سرد خیره جسی ایستاده بود و به مکالمه خواهرش گوش میداد داشت اما نمیدونست کدوم رو باید بپرسه پس سکوت کرد

سروه تماسش رو قطع کرد و گفت:
- گفت یکم دیگ میرسه
نگاه متین با چرخش به سمت سروه رنگ مهربونی گرفت و این رو هاجین فوری فهمید:
- خیلی خب باشه پس تو دیگه برو خونه من میمونم تا منیجرش بیاد بعدم اینجا رو میبندم میام
- نه منم میمونم

هاجین کاملا مطمئن بود که این همون پسری که هر کس باهاش مخالفت کنه فوری آتیشی میشه ولی مقابل خواهرش بجای عصبی شدن فقط کمی دلخور به نظر میومد
- من جون تورو قسم خوردم سروه هنوز بهم اعتماد نداری؟

سروه هنوز هم از بوسه یکم قبل گیج بود و نمیدونست دقیقا باید چیکار کنه اما... اما جرات مخالفت هم نداشت پس فقط قبل از رفتن یادآوری کرد:
- جون منو قسم خوردی یادت نره
متین کوتاه لبخند زد:
- یادمه

hurt like hell new versionHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin