- Part 3

125 40 18
                                    

"روز خوش احمق کوچولو."

***

بعد از تموم شدن کلاس، هیونجین چهار برگه‌ی دفتر رو کامل نکته برداری کرده بود. به قدری مرتب و با دقت نوشته بود که دختر کنارش با کنجکاوی نگاهش می‌کرد و مات پلک می‌زد.

از زمانی که استاد وارد کلاس شد و صحبت‌هاش رو شروع کرد، پسر مو صورتی ماموریت و حتی پسر پشت سرش رو هم فراموش کرد و تنها چیزی که بهش فکر می‌کرد، این بود که برای بازی کردن نقش هیونجین، باید بهترین خودش رو وسط بذاره و این شامل درس خوندن هم می‌شد.

- خسته نباشید استاد.

استاد از کلاس خارج شد و هیونجین دفترش رو بست. به محض اینکه وسایلش رو توی کیفش فرو کرد، دختر مو قهوه‌ای و زیبایی با لبخند سمتش خم شد و دستش رو جلوی صورتش تکون داد.

- سلام؟ اسم من کیم جیسوئه. اسم تو چیه؟

هیونجین برای چند ثانیه به دختر خیره موند و سوالی پلک زد‌.‌ کوله پشتیش رو بغل گرفت و بدون اینکه از صندلیش جدا بشه، گفت:

- هوانگ هیونجین.

- از کدوم دانشگاه اومدی؟ چرا وسط سال اومدی، هوم؟ می‌تونم بپرسم اهل کدوم شهری؟

هیونجین که در حال دفن شدن زیر کوهی از سوالاتی بود که جوابشون رو نمی‌دونست، بیشتر توی صندلیش فرو رفت که پسر جوانی خودش رو به جیسو رسوند. پسر جوان که موهای مشکی و رنگ کوتاهی داشت، خیره به صورت هیونجین موند و دست به سینه کنار جیسو ایستاد. چهره‌ی تازه وارد کلاسشون به قدری خوشگل بود که می‌شد برای مدل، به دانشجوهای مجسمه سازی معرفیش کرد!

- پارک دویون، خوشبختم. راستش رو بگو ببینم، احیانا تو آیدلی، کارآموزِ کمپانی یا همچین‌ چیزی هستی؟

هیونجین سرش رو تکون و دوباره نگاهش رو به گوشه‌ی نامعلومی داد. داشت توسط همکلاسی‌های کنجکاوش محاصره می‌شد و احساس می‌کرد که کم‌کم داره حالت تهوع می‌گیره!

- برو اون طرف دویون. دارم صحبت می‌کنم.

- صحبت کن. من باهات چیکار دارم؟!

- آیدل... چیه؟

نگاه دختر و پسر سمت هیونجین چرخید. پسرک کاملا جدی داشت می‌پرسید آیدل چیه؛ کسی توی جهان بود که معنی این واژه‌ رو ندونه؟!

جیسو به آرومی خندید و موهای قهوه‌ای رنگی که روی شونه‌هاش ریخته بودن رو کنار فرستاد.

- آیدل کی‌پاپ مثل وی، لیسا یا حتی کای؛ هیچ گروهی رو نمی‌شناسی؟

- تاحالا اسمشون رو نشنیدم... کی‌پاپ چیه؟

چانگبین که با شنیدن صدای سوالات عجیب و غریب پسرک تازه وارد گوش‌هاش تیز شده بودن، ابرویی بالا انداخت و با گره زدن دست‌هاش روی قفسه سینه‌اش، بهش نگاه کرد.

Cupid: The Last MissionWhere stories live. Discover now